برگه:Karimsanjabi.pdf/۱۷۶

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده‌است.
سنجابی (۱)
– ۱۰ –

محصلی هم خدمتشان می‌رسیدم و می‌شناختم و ارتباط و ارادتی به ایشان داشتم در انتخابات آن دوره هم، ما که دانشجو بودیم، در حدودی که امکان داشت کمک می‌کردیم و برای دکتر مصدق و حسین علا و امثال آنها که آن‌موقع وجاهت ملی داشتند خدمت می‌کردیم.

موقعی هم که بنده می‌خواستم به اروپا بروم برای مشاوره خدمت ایشان رفتم و راجع به ترتیب تحصیل و ترتیب زندگی در اروپا راهنمایی از ایشان خواستم و ایشان به بنده تعلیمات و دستورات و راهنمایی‌هایی چه از جهت ترتیب درس خواندن و استفاده از کتاب‌ها و چه از جهت نظم زندگی شخصی و خوراک و غیره دادند. بنابراین، ما با ایشان این ارتباط را از پیش داشتیم و او را به عنوان یک رهبر ملی از دوره‌ی دانشجویی می‌شناختیم. بعد از اینکه بنده از فرانسه برگشتم، ایشان در آن زمان زندانی و تحت نظر بودند و دیگر ما با ایشان ملاقاتی نداشتیم تا زمانی که رضاشاه سقوط کرد. وقتی رضاشاه سقوط کرد، در جریان سال‌های ۲۳-۱۳۲۲ بنده به‌طور مکرر خدمت ایشان می‌رسیدم تا اینکه در جریان انتخابات دوره‌ی چهاردهم ما دیگر علناً جزء کارگردانان ایشان شدیم. بعد هم موقعی که ایشان در مجلس بودند و ما حزب میهن را تشکیل دادیم، به‌طوری که روز پیش توضیح دادم، ایشان را به حزب میهن دعوت کردیم و در آنجا در حضور خودشان سخنرانی کردیم و مواردی پیش می‌آمد که به دیدن ایشان می‌رفتیم و با ایشان ملاقات می‌کردیم. دکتر مصدق نظر مرتبی در زندگی اجتماعی داشت، غیرممکن بود کسی نامه‌ای به او بنویسد و او به آن نامه جواب ندهد. غیرممکن بود کسی که به دیدن او برود و او به یک کیفیتی به بازدیدش نیاید. بنده به خاطر دارم که حتی در دوران دانشجویی هم و قبل از رفتن به فرنگ، ایشان به صورت بازدید به منزل من آمدند و در همین دوره‌ی بعد از رضاشاه هم که بنده مکرر خدمت ایشان می‌رسیدم ایشان چندین بار بازدید فرمودند و در بعضی از مجالس ختم که ما داشتیم شرکت می‌کردند. بنابراین، ارتباط و پیروی بنده نسبت به ایشان ارتباط و پیروی قدیم و ثابتی بود. این بود که موقعی که ایشان به حکومت رسیدند، بنده چون جزو همکاران قدیم و سابق و جزء جبهه ملی ایشان بودم، تقریباً یقین داشتم که بنده را به یک کیفیتی در حکومت خودشان شرکت خواهند داد.