برگه:Karimsanjabi.pdf/۱۷

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
سنجابی (۱)
– ۳ –

استالین گردید.به مناسبت این سوابق خانوادگی، دستگاه تأمیناتی و شهربانی ایران نسبت به من همیشه مراقب و مواظب بود، همیشه مثل اینکه چشم تیمسار مختاری را پشت سر خودم میدیدم. در آن‌موقع شخصی به نام سروان مقدادی مأمور امور عشایر بود و هر وقت لازم می‌شد که من از شهر تهران مثلاً از کرج یک قدم بیرون بگذارم، باید بروم و از او اجازه خروج بگیرم. به یقین میدانستم که در خانه‌ی من بعضی از کلفت‌ها و نوکرها مأمور هستند. حتی یک وقتی خبردار شدم و در روزنامه خواندم که عدّه‌ای را به اتهام کمونیستی گرفته‌اند یعنی آن پنجاه‌وسه نفر معروف را، در روزنامه دیدم که اتهام بعضی از آنها صرفاً داشتن بعضی از کتاب‌های کمونیستی است. من با اینکه بطوری که بعداً شاید صحبت بکنم کمونیست نبودم، ولی هم رساله‌ی مانیفست را داشتم و هم یک دوره کامل کاپیتال و هم یک جلد کتاب اقتصاد شوروی را که به وسیله یکی از علمای اقتصادی شوروی نوشته شده و به فرانسه ترجمه شده بود. این بود که یک شب نوکر و کلفت‌ها را به بهانه‌ای از منزل خارج کردیم. من و خانمم چندین ساعت مشغول کتاب‌سوزی شدیم. کتاب‌ها را سوزاندیم و خاکستر آنها را هم با آب شستیم. خلاصه آنکه در این مدت من در عین اینکه وضعم در دانشگاه خوب بود و در خدمات اداری هم رویهمرفته در حال پیشرفت بودم، ولی همیشه این خوف و این وحشت را داشتم و با احتیاط رفتار میکردم تا اینکه قضیه جنگ بین‌الملل دوم پیش آمد و منجر به سقوط رضاشاه شد.

س- حالا که صحبت از رضاشاه شد من مایل هستم که شما به عقب برگردید و یک مقداری راجع به شخصیت رضاشاه و سوابق او توضیح بفرمایید که اصولاً رضاشاه کی بود و از چه خانواده‌ای آمده بود و چه نوع وابستگی‌های اجتماعی و سیاسی داشت؟

ج- عرض کنم مطالبی که ما در این صحبت‌ها مورد بحث قرار می‌دهیم بعضی از آنها را من فقط شاهد و ناظر بوده و دخالت مستقیم در آنها نداشته‌ام و در بعضی دیگر به نحوی کم یا زیاد دخیل بوده‌ام. من کوشش می‌کنم آنچه را دریافته‌ام بر طبق درک خود با نهایت بیطرفی و صداقت بیان بکنم ولی بسیار هم ممکن است در مسائل و حوادث