قراردادهای خیلی مساعدتر از آنچه شرکت نفت انگلیسی با ایران داشت، بسته بودند. در این زمان به یاد دارید که ترومن رئیسجمهور آمریکا و آچسن وزیر خارجهاش و مکگی معاون وزارت خارجه بود. اینها معتقد بودند که شرکت نفت باید از سختگیریاش دست بکشد و به تقاضاهای مشروع ایران جواب مساعد بدهد و در اینباره بهطور محرمانه و مخفی فشارهائی به انگلیسها وارد میآوردند. به این کیفیت رزمآرا ظاهراً موفق شده بود که یک قراردادی به دست بیاورد که بر مبنای ۵۰:۵۰ باشد. ولی وی هنوز جرأت اینکه آن را به مجلس بیاورد، در مقابل افکار عمومی و در مقابل اقلیت مجلس و جبهه ملی نداشت، گویا منتظر بود پایگاه محکمتر و قدرت بیشتری بدست بیاورد. اگر رزمآرا مانده بود، شاید میخواست تغییرات بزرگی بوجود بیاورد و شاه هم در باطن امر از او وحشت داشت. شاه در عین اینکه علاقمند بود که این قرارداد مورد تصویب مجلس قرار بگیرد، اما از اینکه رزمآرا آن را انجام بدهد برای سلطنت خودش خوف داشت و رزمآرا هم در باطن امر توجه زیادی به شاه نداشت و نقشههای دیگری در سر میپخت. تا اینکه یک روز صبح ما خبردار شدیم و از خارج به من تلفن کردند که امروز رزمآرا در صحن مسجد شاه مورد ضربت قرار گرفت و به وسیله خلیل طهماسبی به قتل رسید. با قتل رزمآرا ورق برگشت و وضع دیگری در تاریخ ایران به وجود آمد که دربارهی آن باز به تفصیل صحبت میکنیم.
س- آقای دکتر سنجابی در رابطه با قتل رزمآرا شایعاتی هست که شاه در این مسئله دخالت مستقیمی داشت از طریق اسدالله علم و اصلاً میگویند که آن روز نمیخواست که به مسجد شاه برود ولی اسدالله علم به نخستوزیری میرود و او را با اصرار خودش به مسجد شاه میبرد که منجر به قتل او میشود. شما در این مورد چه اطلاعی دارید؟
ج- بله. این مطالب شهرت دارد. یکی از مجتهدین درجه اول فوت میکند و مجلس ختمی برای او در مسجد شاه برپا میشود.
س- آیتالله فیض.
ج- آیتالله فیض. علیالتحقیق علم پیش رزمآرا میرود و او را به مسجد میبرد. ولی این مطلب هم مثل توطئه تیراندازی به شاه جزو مسائلی است که در پردهی ابهام ماند