برابر شعار ملی کردن نفت آنها شعار عوام فریب الغاء قرارداد نفت جنوب را میدادند. ما با آنها درگیر شدیم و توضیح دادیم که الغاء و ابطال عمل بیجا و بیرویهای است و ممکن است از لحاظ حقوق جهانی ما را با مشکلاتی مواجه بکند. چندی نگذشت که آنها اعلام دیگری کردند و شعار ملی کردن نفت جنوب را دادند. باز به آنها جواب داده شد که اگر ملی کردن منحصر به نفت جنوب باشد، ممکن است به عنوان یک عمل تبعیضآمیز و در مقابل یک شرکت معین جلوه داده شود و حال اینکه هر دولت نسبت به منابع ملی خود اختیار کامل دارد و قانوناً میتواند هر نوع تصمیمی اتخاذ بکند. خلاصه در آن زمان تودهایها تا توانستند در این امر کارشکنی کردند. روزنامههای آنها، ملیون را، جبهه ملی را آلت دست سیاسی خارجی و مصدق را وابسته به سیاست خارجی و نوکر اجنبی معرفی میکردند و روزنامههای آنها از ناسزاگویی نسبت به ما از هیچ چیز دریغ نداشتند. دولت حامی آنها چنانکه بعداً نشان داد در این امر سر سازش با انگلیسها داشت.
در این زمان، آقای علی منصور نخستوزیر بود و او در مجلس راجع به اینکه آن قرارداد گس-گلشائیان مورد بحث قرار بگیرد و نسبت به آن اتخاذ تصمیم بشود، خودداری میکرد و فشار هم بر او وارد میآمد که نظر دولت خود را دربارهی آن بگوید، ولی او به این عنوان که این پیشنهادی است که دولت پیش داده و جزو دستور مجلس است و دولت دیگر نسبت به آن وظیفهای ندارد و طرح آن مربوط به تصمیم مجلس است، از اظهارنظر صریح خودداری میکرد تا آنکه عدهای از نمایندگان اکثریت پیشنهاد کردند و مجلس رأی داد که قرارداد مذکور مورد بررسی قرار بگیرد. در این مورد، نمایندگان جبهه ملی فشار آوردند که کمیسیونی به نام کمیسیون نفت تشکیل بشود و بالاخره کمیسیون نفت از شعبات ششگانه مجلس تشکیل شد و از هر یک از این شعب لااقل یک نفر از نمایندگان جبهه ملی انتخاب شد که در آن کمیسیون شرکت نماید و آن کمیسیون هم دکتر مصدق را به عنوان رئیس کمیسیون شرکت نفت انتخاب کرد. منصور در این عمل به قدری طفره رفت و مسامحه کرد که بالاخره مورد مخالفت سیاستهای خارجی هم قرار گرفت. از جمله علیالتحقیق