خود هنر نیز – بسته به اینکه سفارش دهنده که باشد – فرق میکرد. ازین رو است که هنر مذهبی داریم و هنر جنگی یا تجارتی و الخ...
«... به هر صورت تمام انواع حکومتها به کسانی که قدرت بازی با کلمات و افکار را دارند سخت رو میآورند و به ایشان مزد خوب میدهند. در روزگار ما دیگر فلان سردار جنگی نیست که با تکیه به قدرت و ثروت خود به تاج و تختی میرسد. این روزها خطیبان به حکومت میرسند که قدرت حرکت دادن جماعات را دارند. یا قدرت در دست گرفتن رأی انتخاب کنندگان را؛ یا مهار کردن مجالس قانون گذاری را. و میدانند که چگونه از یک طرز تفکر خاص میتوان فصیح و بلیغ دفاع کرد[۱]. منشیان و ادیبان هیچ وقت از قانونی جلوه دادن قدرت حکومتهای وقت خودداری نکردهاند[۲]. ولی در زمان ما علاوه برینها، دولتها محتاج متخصصانی نیز در فن کلام و خطابهاند. البته تئوریدانها و مبلغان نیز به این دسته افزوده میشوند. دبیر کل حزب نهتنها تفسیر کنندهٔ آراء حزب است بلکه مملکت را و انقلاب را نیز رهبری می کند[۳].
- ↑ یا فصیح و بلیغ بفلان طرز فکر یا طرز عمل تظاهر کرد. این را در ولایت خودمان بارها آزمودهایم.
- ↑ درین مورد باید حضرت نویسنده میافزود که به استثنای انگشتشماری ازیشان که همیشه ترمز کننده و مخالفت کننده بودهاند.
- ↑ مراجعه بفرمایید به حضرات خروشچف و مائو و پیش ازیشان به استالین
خرید یا به یک سینما رفت یا یک صفحهٔ موسیقی یا یک مجله خرید والخ... و آنوقت هنوز مراجع قدرت و حکومت دعوی نظارت و خریداری ادبا و هنرمندان را دارند و طالب تکرار کیا بیاهای دربار محمود غزنوی هستند!