برگه:Jalal al ahmad - khdmat va khyanat v1.pdf/۶۸

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

روشنفکر خودی است یا بیگانه؟
۶۷
 

«هرچه بیشمارتر – هرچه آزادتر – هرچه معنون‌تر – هرچه نزدیک‌تر به قدرت – به نظر من اینهاست مشخصات کلی و اجتماعی کسانی که در زمان ما به طور اعم صاحبان مشاغل روشنفکری‌اند. حد و تعریف‌هایی نیز که برای آنان برشمرده‌اند تا حدودی ترجیح دهندهٔ این مشخصات کلی است. تعریف بسیار اعم این دسته عبارت است از کارگران غیر دستی. اما در فرانسه هیچ کس بک منشی اداره را یک روشنفکر نمی‌داند[۱]. گرچه دانشگاه را هم دیده باشد و لیسانس هم گرفته باشد. یک دیپلمه یا یک لیسانسیه به محض اینکه در یک اداره یا شرکت مشغول به اجرای کارهایی شد که به او دستور می‌دهند دیگر کسی بیش از یک کارگر یدی نیست که ماشین تحریرش ابزار کار اوست... در حالی که در فلان مملکت در حال رشد هر دیپلمه‌ای را یک روشنفکر می‌دانند[۲]. و این وضع زیاد هم نامربوط نیست. چون فلان جوانک

    و به کندی و به دو گل. سه نفر اول هم دبیر کل حزب بودند – و یکی‌شان هنوز هست – وهم رئیس حکومت. و نفر آخری از دبیر کلی واین حرف‌ها هم گذشته و نوعی دعوی پیمبری در حرفهای خود دارد.

  1. و به عکس در ولایت ما «میرزا بنویس»های اداری خودشان را کلی روشنفکر می‌دانند. زیرا که برای ثبت و ضبط و نقل یک خبر یا یک حکم اول باید آن را بخواند. یعنی که «فهمید» و «دانسته» شد. به همین طریق است که اغلب کارگران حروف چین پس از سه چهار سال تجربه یک پا «کارگر روشنفکر» می‌شوند.
  2. و گرچه به نظر «رمون آرون» لابد ایران هم یکی ازین نوع ممالک است اما گمان نمی‌کنم هیچ کس درین جا یک دیپلمه را یک روشنفکر بداند. چرا که یک دیپلمه درین جا واقعاً هیچ کاره است. هیچ کاره‌ای که یک «سپاه دانش» یا «سپاه بهداشت» با همهٔ لنگی‌ها و نقص‌های اصولی که در کارشان هست برای او نوعی فرج بعد از شدت‌اند. و اگر متوجه باشیم که روشنفکری غم اجتماع را خوردن است و