به روی او بسته است و همینطور... همین نسبت برقرار است در مورد کسی که رابطهٔ علمی و علی اشیاء را نمیشناسد. یا از رابطهٔ اقتصادی وقایع سیاسی و اجتماعی بی خبر است. پس بسته بودن کامل یک دریچهٔ ذهنی – در کار دریچههای دیگر نیز گرچه باز باشند اثر میگذارد. به هر صورت هر کس بسته به اینکه دنیای ذهنی خامتر یا پختهتری داشته باشد در مقابل وقایع و امور جهان عکسالعملهای دیگری دارد.
مثالی بزنم. زلزلهای رخ میدهد یا خورشید میگیرد. یک مردعامی به عنوان عکسالعملی در مقابل این دو واقعه نماز آیات میخواند. یا طشت مس میزند. چرا که علت زلزله و کسوف هردو برای او ناشناخته است. برای او این هردو از عالم «غیب»اند. و میدانیم که «خرافات» دریچهٔ دید مرد بدوی است به عالم غیب (متافیزیک) یا کلیدی است به دست او برای راه یافتن به عالم غیب. یا«حرزجواد»ی است در اختیار او برای دفع شر احتمالی آن عوالم.
پس بنای عکس العمل مرد عامی درین موارد بر آموختههای شفاهی و سنتی است. با بر تربیت کلثوم ننهای که بازگشتش به دورهٔ بدویت است که در آن ترس از مظاهر طبیعی عامل محرک انسان بود. ولی عکسالعمل روشنفکر در مقابل چنین وقایعی بر شناخت علوم و تجربه و شناسائی جهان است که بازگشتش به دورهٔ تحول علمی و تکامل ابزار شناسائی و کشف دنیاهای جدید است. اولی بنای رفتارش بر «تعبد» است و پذیرفتن بی چون و چرای آنچه محیط و خانواده به او داده است. و بنای رفتار دومی بر تجربه است و بر علم و بر رها کردن تعبد.
مثل دیگری بزنم. در ویتنام جنگ است. مرد عادی عامی یا از آن