برگه:Jalal al ahmad - khdmat va khyanat v1.pdf/۲۹

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

۲۸
در خدمت و خیانت روشنفکران
 

بی‌خبر می‌ماند یا اگر خبردار شد – به علت نوعدوستی و خیرخواهی که ذاتی بشری است – آرزو می‌کند که آن جنگ هرچه زودتر تمام بشود با دست بالا دعا می‌کند که تمام بشود. عین پاپ که مدام درین قضیه فقط دعا کرده است. اما یک روشنفکر به جستجوی علت چنین جنگی ریشه‌های استعمار و استعمار نو را می‌جوید و سرمایه‌داری بازار طلب و تعرض کننده را می‌بیند که دست از آستین تمام حقوق بشری در آورده و به اسم اشاعهٔ تمدن و ممانعت از توحش، هم کار برای کارخانه‌های اسلحه‌سازی فراهم می‌کند؛ هم محصولات ساخته شدهٔ آن کارخانه‌ها را مصرف می‌کند؛ (از کنسرو گرفته تا تانک و هواپیما) هم کارگر اضافی را به اسم سرباز روانهٔ میدان جنگ می‌کند؛ هم از شر سیاهان که در داخل امریکا چه نابسامانی‌ها را موجب شده‌اند راحت می‌شود؛ هم از شر «ویت کنگ»[۱]؛ هم در جوار چین پایگاه نگه می‌دارد؛ هم دیگر ملل استعمارزده را مرعوب می‌کند که مبادا روزی خیالی در سر

  1. «یازده درصد مردم امریکا سیاهان هستند. اما میانگین زادوولد آنها از سفیدان بیشتر است. پس یعنی نسبت جوان سرگردان و بی‌هدف میان سیاهان بیشتر است. در سال ۱۹۶۵ میلادی ۵۴/۷ درصد سیاهان کمتر از ۲۴ ساله‌ها بوده‌اند و سفیدها ۴۵ درصدشان. ناچار نسبت بیشتری از سیاهان به سربازی می‌روند. از جمع سفیدهائی که داوطلب سربازی میشوند ۱۴/۶ درصدشان به افسری می‌رسند اما از میان سیاهان فقط ۲/۳ درصدشان. سیاهان ۱۳/۹ درصد سربازان امریکائی را می‌دهند اما ۲۲/۱ درصدشان کشته می‌شوند. به این ترتیب جنگ ویت‌نام وسیلهٔ مؤثری است برای یک قتل عام دو جانبه.» ترجمه شد به اختصار از حاشیهٔ ص۱۰۲۸ مجلهٔ تان مدرن Temps Modernes چاپ پاریس – شمارهٔ دسامبر ۱۹۶۷.