«درباره قضیۀ خیام دوسه روز پیش متوجه کتاب (نادره ايام - حکیم عمر خیام) شدم که انجمن آثار ملی بسال ۱۳۴۲ در تهران چاپ کرده. بقلم یکانی. و تورقی کردم. معلوم شد همه مآخذی که در باره خیام بنحوی ذکر کرده اند و نیز اشخاصی که رأیی داشته اند درین مورد، از علمای عجم و عرب و فرنگ همه مآخذ و آراء ذکر و نقل شده و اگر بخواهی و لازم باشد کتاب بسیار خوبی درین زمینه است و ضمناً توجه داشته باشید که در زمینه روشنفکری، نیمه دوم قرن پنجم و نیمه اول قرن ششم، چهار چهره بنمایندگی چهار تیپ از روشنفکران آندوره با هم معاصر ند و کاملا متضاد با یکدیگر: خيام - نظام الملك - غزالی - صباح. اگرچه خیام و نظام الملک را می توان در يك رديف بحساب آورد و غزالی و صباح را در برابرشان با دو گونه عکس العمل. مقاومت غزالی بصورت اعراض از نزدیکی بحکومت است (لابد برای جبران ریاست چند ساله نظامیه بغداد) و اینکه در نامه هایش به سنجر و خلیفه رسماً بنویسد که عهد کرده ام که خدمت هیچ حاکمی نکنم (مکاتیب غزالی) و بیشتر جهدش در زمینه فکری و اندیشگی خلایق است که اسلام را از تار و پود عنکبوت فلسفه یونان نجات بخشد آنچنانکه در تهافت الفلاسفه حساب ابن سینا و علم کلام مقتبس یونانی را اساساً رسیده است.
بنظر من خیلی آزاد اندیشی می خواهد و عمیق نگری که در آن دوره بنویسد «فقه علمی دنیاوی است.» و گوش فقها را بگیرد که از حلال و حرام و نجس وياك واصلح واحوط بگذرید و در روابط طبقات مردم مردانه جلوی حکومت را بگیرید که حکم گزار فقط اسلام است و شما به نمایندگی آن و نه حاکم . . . اما نظام الملک که یکی از معاونانش او را بحق «خیر الظلمه» می خواند در سیاست نامه ماهیتش را بخوبی روشن کرده که بجز مذهب مختار سلطان سلجوقی (باعتبار مذهب مختار خلیفه دیگر مذاهب اسلامی بخصوص اسماعیلیه را کفر محض می داند (رجوع کن به حکایت اول از فصل چهل و دوم سیاست نامه که حکایت عجیبی است!) و خدا می داند از زبان پیغمبر و علی چقدر حدیث و روایت جعل کرده در مذمت شیعه ایشان! جناب خیام هم که معلوم است مرتبۀ علم آنقدر بلند و مبراست ازین عالم که حکیم را فرصت آن نیست که بمسائل جزئی از قبیل وجود ظلم و فقر و مردمی که درو می شوند بیندیشد. آخر او رئیس دپارتمان فلکیات سلجوقی است او مسئول تعیین ساعت مناسب برای شکار (رجوع کن به نادره ایام حکیم عمر خیام) و