برخورد مهمی با مفهوم مار کسیستی کارگر (پرولتاریا) دارد. برای مارکس، پرولتر - پیش از همه يك كارگر دستی است که نیروی بدنی اش را ضمن کار ـ حتی اگر با ماشین باشد - مصرف می کند و خود را از پا در می آورد. و سرمایه داران برای بهره برداری از ارزش اضافی بود که این نیروی بدنی را در شرایطی پست تر از شرایط بشری می خریدند و بکار می گرفتند و همین بود که به استثمار، اشکال غیر انسانی و قیام انگیزش را می داد. مارکس از رنج بدنی و از مسکنت مادی می نالید. عامل مادى و ملموسی که در بردگی مزدور بودن و از خود بیگانه شدن (آلیه ناسیون) وجود داشت، همین اضلاع بدنی و زیست شناسی سرمایه داری کهن بود. (بقول ژیلبر سیموندون) قرن های دراز يك علت مهم از خود بیگانه شدن، درین واقعیت نهفته بود که موجود بشری، فردیت حیاتی و زیست شناسانه خود را، در اختیار تشکیلات ماشینی می گذاشت. یعنی که حمال ابزارها می شد. مجموعه ماشین نمی توانست شکل بگیرد. مگر اینکه آدمی را به عنوان حمال ابزارها در درون خود جا بدهد. مشخصه تغییر شکل دهنده هر شغل در آن واحد هم مادی بود و هم بدنى. - اما امروزه ماشینی شدن کار که در سرمایه دار یهای پیشرفته روز بروز دقیقتر و کامل تر می شود، در عین حال که اصل استثمار را همچنان حفظ کرده است. وضع و موقع استثمار شدگان را تغییر داده است. در يك مجموعة تكنولوژيك - کار ماشینی که قسمت اعظم وقت را (و اگر نه همۀ آنرا) صرف واکنش های خودکار و نیمه خودکار می کند همچنان نوعی مشعله است که بر تمام زندگی گسترده و همچنان یک بردگی از پا در آورنده و خنگ کننده و غیر انسانی است. و بهمان نسبت که شتاب ماشین ها تندتر می شود و رانندگان آنها با نظارت های سخت گیرتر عمل می کنند و کارگران از یکدیگر دور افتاده تر و تنها مانده تر می شوند- بهمان نسبت کار ماشینی از پا در آورنده تر هم می شود. مسلماً این نوع بردگی ناشی از خودکاری محصور و جزئی است. یعنی که در همان يك كارخانه، هم بخش های خود کار هست، هم نیمه خودکار و هم خودکار نشده. ولی در چنین شرایط (بقول چارلز واکر آمریکایی) تکنولوژی هیجان فکری و یا کوشش مغزی را بجای خستگی عضلانی نشانده است. همین شخص می گوید که در خودکار شده ترین کارخانه ها، اصرار فراوان می کنند در باب الزام تغییر شکل دادن نیروی بدنی به تكنيك
برگه:Jalal al ahmad - khdmat va khyanat v1.pdf/۲۰۹
ظاهر