این برگ نمونهخوانی شده ولی هنوز همسنجی نشدهاست.
۱۹۸
در خدمت و خیانت روشنفکران
همدردی کمی داشتند. بنابراین روشنفکران نو، به جای آنکه مانند گذشتگانشان شاهد اعمال سلاطین خلاف کار باشند، در دست قدرت های موجود به صورت ابزار ارضا شده ای، بکار گرفته شدند. برای اجتماع، چنین تغییری اهمیت حیاتی داشت چرا که معنایش این بود که دریچه اطمینان سیاسی چین از جا کنده شده است. وقتی عدم رضایت توده های مردم از رژیم، به منتهای درجه رسید؛ تعداد کمی از عمال حکومت بودند که بتوانند درد مردم را احساس کنند و اشتباهات را جبران نمایند[۱]. روشنفکران غرب زده به علت غفلت، هم اخلاق و هم رهبری سیاسی را از دست دادند و آنوقت حکومت توتالیتر (کمونیستی) در چین برخاست.
ترجمه سیمین دانشور
- ↑ حقیقتی است چشم گیر که کارمندان دولت عادت کرده بودند که زندگی خود را همواره بر فقر توده مردم بنا نهند و در عین حال لازم بود دولت معیارهای تسکین دهنده ای ابداع کند. در آثار قرطاس بازان مدرن عملا هیچ گاه به داشتن چنین حسن نیت هایی بر نمی خوریم. حذف این احساسات در نوشته های آنان به این جهت نبود که در وضع روستاییان اندک بهبودی رویداده بود بلکه به عقیده من این حذف بیشتر نمایشگر طرز فکر تغییر یافته دولتیان بود.