بود که اشرافیت قاجار با حفظ زمين و تيول و مقام و منصب، چنین وضعی را داشت. و جالب اینکه اگر روزی به حساب نسب دسته هایی که در پیش شمردم رسیدگی بشود خواهیم دید که هنوز چه نسبت بالایی ازیشان را فرزندان اشرافیت اواخر دوره قاجار می سازند.
۲) زادگاه دوم روشنفکری روحانیت است. و اگر در نظر داشته باشیم که پس از اشرافیت- یا به موازات آن - روحانیت است که همیشه دسترسی به کتاب و مدرسه داشته؛ اما به صورت بومی و سنتی اش، در مدارس طلبگی قم و نجف والخ ... متوجه خواهیم شد که اولا چرادر مهد روحانیت می توان آمادگی های بومی برای تربیت روشنفکران جست. و ثانیاً چراگاهی روشنفکران برخاسته از روحانیت با روشنفکران برخاسته از اشرافیت سخت در تعارضند. و نیز جالب اینکه گاهی به همان اندازه که روحانیت در حفظ سنت ها و روحیه متحجر و سختگیری نسبت به فروع مصر است -روشنفکر از روحانیت بر آمده نیز در تظاهرات روشنفکری وارداتی که پیش ازین گذشت مصر" بوده است. چرا كه در يك خانواده روحانی، فرزندان (و معمولاً ذکور ایشان. چرا که دخترها هنوز که هنوز است وقتی شوهر کردند حکم شوهرها برایشان رانده می شود) ایشانند که خبرهای دست اول را از تعصب و خامی و تحجر روحانیت دارند یا احیاناً از تنگ نظری و ریاکاری روحانی نماها. و البته عکس العمل چنان خامی ها و ریاهاست که از فرزندان ایشان نخستین سرخوردگان را از هر چه مذهب است می سازد. درست است كه يك محيط خانوادگی روحانی جایی مناسب است برای تجربه کردن اصول و زیستن با آن و دفاع از آن. ولی درست در چنین محیط هایی است که سختگیری های