برگه:Jalal al ahmad - khdmat va khyanat v1.pdf/۱۶۳

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

۱۶۲
در خدمت و خیانت روشنفکران
 

«... و چهارم شعبان سلطان عزالدین روم در موتبق از حدود تبریز به بندگی رسیده بود و چهارشنبه هشتم آن ماه سلطان رکن الدین بر عقب او برسید. هولاکوخان از سلطان عزالدین جهت بی التفاتی با بایجو نویان و مصاف با وی رنجیده بود. بعد از استخلاص بغداد سلطان عزالدین بغایت مستشعر گشت خواست تا به دقایق حیل خود را از ورطه آن گناه مستخلص گرداند. فرمود تا موزۀ دوختند بغایت نیکو و پادشاهانه و صورت او را بر نعلچۀ آن نقش کردند. در میانه تکشمشی آن را به دست پادشاه داد. چون نظرش بر آن نقش افتاد سلطان زمین بوسید و گفت مأمول بنده آن است که پادشاه به قدم مبارک سر این بنده را بزرگ گرداند. هولاکوخان را بر وی رحم آمد. دوقوز خاتون او را تربیت کرد و گناه او بخواست. هولاکوخان او را ببخشید. در آن حال خواجه نصیر الدین طوسی عرضه داشت که سلطان جلال الدین خوارزمشاه از استیلا بر غلبۀ مغول منهزم گشته به تبریز رسید و لشکریان او بر رعایا تطاول می کردند. آن حال بر رأی وی عرضه داشتند فرمود که این زمان جهانگیریم نه جهاندار و در جهانگیری رعایت رعیت شرط نیست. چون جهاندار شویم فریاد خواه را داد بدهم. هولاکوخان فرمود که ما بحمد الله هم جهانگیریم و هم جهاندار. با یاغی جهانگیریم و با ایل جهاندار. نه چون جلال الدین به ضعف وعجز مبتلا و السلام.»[۱]

می بینید که اسامی همه معروف اند. و نویسنده کیست؟ رشید


  1. صفحهٔ ۶۶ جلد سوم «جامع التواریخ» چاپ باکو ۱۹۵۷. به اهتمام عبدالكريم على اوغلی علی زاده. از داستان هولاکوخان.