به تحقیق نشسته، حتی قصیده برای شرکت نفت هم گفته است. و کی؟ در حوالی ۱۳۱۳ که دارند قرار داد نفت را تجدید می کنند. و آخر چراکسی همچو بهار باید گول آن ظاهر سازی ها را بخورد؟ و اگر اینها جای خود را دارند از هدایت چه باید گفت که گرچه با «بوف کور» هوای حکومت پیش از شهریور ۱۳۲۰ را ابدی کرده است؛ اما انگار که با فرهنگ اسلامی بریده است و حتی به آن کین می توزد. «علویه خانم» و «محلل» و «انیران» به جای خود -در هیچ جا از کار وسیع او اثری از دورۀ اسلامی نمی بینیم. کوشش او گاهی در راهی است که به زردشتی بازی دوره پیش از شهریور ۲۰ مدد می دهد. و آیا به این دلایل نیست که خود او دست آخر همان «سگ ولگرد» را می ماند؟ و جالب اینکه بزرگ علوی و چوبك نيز هر دو به تأثیر ازو، که به هر صورت پیشکسوت بود، نویسندگان غرب زده مانده اند. با برخی قصه هاشان که به زنان فرنگی دل می سوزاند (مثلا «اسب چوبی» از چوبك و یکی دو قصه از «چمدان» علوی) یا از محیط های فساد دم می زند. و اگر هم خبری از عنایت به محیط های بومی با معتقدات سنتی در کار ایشان هست در حدود «چراغ آخر» از چوبک است که نوعی ادعانامه ضد مذهبی را می ماند. تازه اگر صرف نظر کنیم که قضیۀ «کرکرة بن صرصرة بن فرفرة بن الخ ...» درین قصه بار اول در «ای جلال الدوله» میرزا آقاخان کرمانی دستاویز تمسخر اعتقادات خرافی شده است.
پس ازین نکته فرعی اکنون برگردیم به خراسانی ها. به مهم ترین ایشان -خواجه نصیر طوسی. روشنفکری سازنده تاریخ. یعنی که اول خراب کننده اش. نمونه عالی آن دسته از روشنفکران که بر دست قدرت