پومپیوس با هم کارزار نمودند ما نیز به هم برسیم. ولی به هنگامی که انتونیوس در آکتیوم[۱] در آنجا که اکنون شهر نیکوپولیس[۲] میایستد نشیمن گرفت، قیصر فرصت به دست آورده دریای یونان را درنوردیده و لشکر خود را به جایی در اپروس[۳] که تورونی[۴] (چمچه) نامیده میشود رسانیده استوار بنشست پیرامونیان آنتونیوس سخت سراسیمه گردیدند زیرا سپاهیان خشکی اینان هنوز بسیار دور بود.
ولی کلئوپترا ریشخند کرده میگفت:
ترس بیشتر ما زمانی خواهد بود که قیصر چمچه را به دست بگیرد!
چون فردا شد آنتونیوس کشتیهای دشمن را دید که به سوی اینان روانه میباشند و چون ترسید که از نداشتن مردان جنگی در کشتیهای خود دشمن بر آنها دست یابد این بود که به پاروزنان ابزار جنگ داده و آنان را بر صفه کشتی آورده چنین وانمود که جنگجویانی میباشند و نیز پاروها را دستور داد چنان بگذارند که تو گویی کشتیها آماده راه ایستاده نیز کشتیها را از دوسوی تنگه اکتیوم به صف نهاد و روی آنان را به دشمن برگردانید که تو گویی پر از جنگجویان و آماده جنگ و کارزار میباشند.
قیصر فریب این ساختهکاریها را خورده و بیمناک بازگشت. نیز آنتونیوس این زیرکی را نشان داد که به دستیاری خندقها و بندها آب را از دشمن برید.
با آنکه آب در آن پیرامون کمیاب بود و اگر یافت میشد آب پاکیزه نبود. نیز او برخلاف دلخواه کلئوپترا رفتار مردانه و پاکدلانه با دمیتیوس[۵] کرد.
بدینسان که دیمیتیوس که دچار اندک تبی بود به بهانه هواخوری به کشتی کوچکی نشسته به سوی قیصر گریخت. آنتونیوس با همه خشمی که از این کار او گرفت همه ابزارها و کالاهای او را با کسان و دوستانش نزد وی فرستاد. دمیتیوس تو گویی گرفتاری خود را به سزای آن خیانت آشکار میساخت که چند روز پس از آن پیشامد افتاده بمرد.
از پادشاهان زیردست نیز آمونتاس و دیوتاروس[۶] به سوی قیصر رفتند و چون از این سازوبرگ دریایی پیاپی نومیدیها نمودار میشد و هر زمان دلیل دیگر بر نافیروزی انجام آن به