پرش به محتوا

برگه:Iranians and Greeks according to Plutarch.pdf/۴۴۱

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

می‌کوشد آسیبهای بزرگ می‌بیند. مگر نه آنکه لوکولوس[۱] بی‌آنکه خونی از سپاهیانش ریخته شود بر تیکران دست یافت؟

مگر نه پدران ما هزار کشتی را بر سر جزیره سیکیلیا غرق کردند و سرداران و سرکردگان بزرگی را در ایتالیا از دست هشتند.

آیا هیچ‌یک از این زیانها باعث آن گردید که چشم از پیشرفت و شهرگشایی بپوشند؟ روم به این بلندی نه به یاری بخت رسیده بلکه ایستادگیها و پافشاریها در برابر خطر او را به این جایگاه رسانیده است.

هنگامی که کراسوس این سخنان را برای تحریک سپاه می‌گفت کمتر یکی از آنان توجه به آنها داشت و چون فرمان خروشیدن داد که آماده جنگ شوند، دیگر شکی نماند که آن سپاه پاک خود را باخته، زیرا جز خروش سست و بی‌مایه‌ای از ایشان برنخاست.

با آنکه خروش دلیرانه دشمن سخت بلند بود. و چون جنگ برخاست نوکران و بستگان از اشکانیان این سو و آن سو تاخته تیر می‌انداختند و سوارگان هم در صف پیشین با نیزه‌های خود جنگ می‌کردند و بدین‌سان رومیان را توده‌وار به هم نزدیک می‌ساختند مگر کسانی از اینان که مرگ را با تیر نه پسندیده به دشمن هجوم می‌کردند، ولی از اینان هم کاری ساخته نبود و زود کشته می‌شدند، زیرا نیزه‌های کلفت و نیرومند زخمهای کشنده می‌زد و چه بسا که از یک کس گذشته به دیگری فرومی‌رفت.

بدین‌سان جنگ می‌کردند تا شب به میان درآمده اشکانیان یک آن شب را به کراسوس مهلت دادند که بر پسر خود گریه کرده و خوب بیندیشد که آیا خود او به نزد ارشک می‌رود یا بکشندش و ببرندش.

این بود نزدیک به رومیان لشکرگاه زدند و از آن فیروزی بسیار شادمان بودند. ولی رومیان شب بسیار غمناکی داشتند که نتوانستند مردگان را به خاک سپارند و نه چاره به زخمیان که بسیاری از آنان به سختی جان می‌سپردند اندیشیدند.

هر کسی در اندیشه فردای خود بود. زیرا هیچ‌گونه راهی برای رهایی نداشتند و نمی‌دانستند که آیا تا روشنی بامداد منتظر باشند یا شبانه راه دشت و بیابان را پیش گیرند. و آنگاه زخمیان گرفتاری دیگری برای اینان بود که اگر آنان را همراه می‌بردند بایستی در راه


  1. Lucullus داستان او با تیکران یاد کرده شد.