پرش به محتوا

برگه:Iranians and Greeks according to Plutarch.pdf/۴۴۰

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

میکاباخوس خود را بکشت و بسیاری از دیگر برگزیدگان همان کار را کردند. بازمانده را هم اشکانیان نزدیک آمده در زدوخورد با گرزها بکشتند و بیش از پانصد تن دستگیر نکردند. سر پوبلیوس را بریده سپس آهنگ کراسوس کردند.

اما کراسوس چون پسر را برای هجوم فرستاد و خبر برای او آورده شد که دشمن از جلو پوبلیوس گریخته و او به دنبال کردن پرداخته است هم از آن سوی می‌دید فشار دشمن بر روی لشکر او کم شده و این خود به آن جهت بود که بخش عمده دشمن بر سر پوبلیوس رفته بودند از این پیش‌آمدها کراسوس را دل رفته به جای آمد و لشکر را به یک سراشیبی کشیده منتظر شد که پوبلیوس از دنبال دشمن بازگردد.

از چند پیکی که پسرش پس از دریافتن خطر نزد او فرستاد همگی به دست دشمن افتادند و تنها آخرین ایشان به سختی خود را نزد وی رسانیده خبر داد که اگر پوبلیوس را زود در نیابی دیگر او را نخواهی یافت.

کراسوس سراسیمه گردیده پاک خود را باخت که دیگر نمی‌توانست تصمیمی بگیرد.

گاهی اندیشه گرفتاری پسر را می‌کرد و هنگامی درباره لشکر خود بیمش فرا می‌گرفت.

سرانجام به آن سر شد که با همه لشکر روانه شود. ولی در این هنگام بود که ناگهان دشمن با خروشهای دل‌گدازتر از پیشین پیدا گردیدند و آواز کوسهای ایشان گوشها را کر می‌ساخت.

رومیان دانستند چه آسیب سختی به آنان روی آورده و ترس آنان را فرا گرفت.

آن دسته که سر پوبلیوس را بر نیزه داشتند بسیار نزدیک آمدند تا رومیان آن را بشناسند و به طعنه داد زده می‌پرسیدند:

این جوان از کدام خاندان بود؟ پدر و مادر او چه کسانی بودند زیرا هرگز باور نمی‌کردند که جوانی به آن دلیری و مردانگی پسر پیرمرد ترسان کاردانی همچون کراسوس باشد.

این پیشامد رومیان را به یک‌بار از کار انداخت. زیرا به جای آنکه خشم گیرند و غیرت کنند ترس‌ولرز سراسر دلهای آنان را فرا گرفت. اگرچه گفته‌اند کراسوس در این هنگام کاری که از او انتظار نمی‌رفت کرد. زیرا همین‌که سر را دید جلو صفها دویده داد زد:

ای هم‌وطنان من! این یک گزندی است که به خود من رسیده، به شکوه و سرفرازی روم تا شما زنده‌اید گزندی نخواهد رسید. اگر کسی از شما دلش از این می‌سوزد که من بهترین پسران خود را از دست داده‌ام به جستن کینه او از دشمن بکوشد و سزای این ستمکاری آنان را بدهد. هرگز نباید اندوه گذشته را خورد. زیرا هر کسی که در راه مقصود بزرگی