که راه خود را تغییر داده آهنگ اسپانیا نمود تا سپاهیان پومپیوس را در آنجا بسته خود گرداند.
در این هنگام پومپیوس سپاه نیرومند بزرگی چه در دریا و چه در خشکی آماده گردانید.
اما در دریا زور او برابریپذیر نبود. زیرا پانصد کشتی زرهپوش داشت.
گذشته از یک رشته کشتیهای سبک که همراه آنها بود. اما سپاه خشکی از سوارگان هفت هزار تن برگزیده بود که خود کل کشور روم شمرده میشدند. زیرا همگی از خاندانهای نیکنام و توانگر بیرون آمده بودند و همگی پاکدل و نیکوسرشت بودند.
اما پیادگان اینان مردم در هم آمیخته و ناورزیدهای از اینجا و آنجا فراهم شده بودند. ولی در نزدیکی بیرویا[۱] که لشکرگاه داشت به اینان هم مشقهایی میآموخت. زیرا او هیچگونه سستی ننموده همه مشقهای سپاهیگری را انجام میداد بدانسان که تو گویی در آغاز جوانی خود میباشد.
این خود بهترین راه بود که سپاهیان را به تکان بیاورد و آنان سخت دلیر و شیرگیر میگردیدند. چون میدیدند که پومپیوس بزرگ در سال پنجاه و هشت سالگی گاهی در میان پیادگان میگردد و هنگامی در نزد سوارگان پیدا میشود و هرگز نمیآساید و با آن سالخوردگی خود در شمشیربازی و نیزهگذاری و دیگر هنرهای جنگی همگونه چابکی و زیردستی از خود نشان میدهد.
چند تن از پادشاهان و فرمانروایان در اینجا نزد او شتافته بودند و از حکمرانان روم چندان گرد آمده بودند که از آنان یک سناتوس درستی پدید آورد.
لابیینوس[۲] دوست دیرین خود قیصر را که در همه جنگهای گاول همراه او بود رها کرده او نیز بدینجا آمده بود.
بروتوس[۳] که پدر او را در گاول کشته بودند و او خود مرد گردنفرازی بود که تا این هنگام هیچگاه بر پومپیوس سلامی نگفته و گفتگویی با وی نکرده بود چرا که او را کشنده پدر خود میشمرد این هنگام وی نیز آمده و زیردستی پومپیوس را پذیرفت و این کار را به نام دفاع از آزادی مینمود.
سیسرو نیز اگرچه او چیزهای دیگری نوشته و پراکنده نموده بود این زمان عارش آمد که