برگماشت. و فرمان فوقالعاده بیرون داد که شهریان از شهر بیرون نروند و از هر سوی زمینهای شهر را کنده خندقهایی پدید آورد و در همه کوچههای شهر تیر نصب کرده بندها ساخت مگر در دو کوچه که به سوی کنار دریا میرفت.
بدینسان در مدت سه روز با همهگونه آسانی سپاهیان خود را در کشتیها نشاند و سپس علامتی نشان داده همه سپاهیان روی دیوارها را به سوی کشتیها خواند و آنان به چابکی روانه شدند و به کشتیها پذیرفته گردیدند.
قیصر از اینکه دیوارها را تهی دید دانست که پومپیوس با سپاه روانه گردیده و این بود از دنبال او شتاب گرفت، ولی در گرماگرم شتاب ناگهان به بندها و خندقها دچار گردیده مردم شهر چون او را در خطر میدیدند به رهنمایی برخاستند و او از آن راه برگشته و گرد شهر چرخی زده به بندرگاه رسید ولی در آنجا همه کشتیها را دید که روانه شدهاند مگر دو کشتی که بازمانده بود و در میان آنها چند تن سپاهی بیش نبود.
بسیاری چنین پنداشتهاند که این سفر پومپیوس بدانسان که گفتیم یکی از کارهای مهم لشکرکشی به شمار است. ولی خود قیصر سخت در شگفت شد که کسی که شهری را بدانسان استوار گردانیده بندرهای دریا را هم در دست داشته و از آن سوی چشم به راه لشکرهایی بوده که از اسپانیا برسد بااینحال چگونه آن شهر را رها کرده و به جای دیگری سفر نموده؟
سیسرو هم از او نکوهش کرده میگوید زمینه بیشتر مانند زمینه کار پریکلیس[۱] بود نه مانند و زمینه کار ثمیستوکلیس[۲] بااینحال او از رفتار ثمیستوکلیس پیروی نمود.
بههرحال این موضوع آشکار گردید و قیصر نیز با کارهای خود آنان را ثابت نمود که او از دیر کردن سخت بیمناک بوده. زیرا او چون نومیریوس[۳] دوست پومپیوس را دستگیر کرده بود وی را به عنوان فرستادگی نزد پومپیوس فرستاد و چنین پیام داد که قراری از روی برابری در میانه داده با هم آشتی کنند. ولی نومیریوس هم همراه پومپیوس سفر کرد.
بدینسان قیصر در مدت شصت روز خداوند سراسر ایتالیا گردید بیآنکه خونی بریزد و با آنکه بسیار میخواست از دنبال پومپیوس برود از نبودن کشتی چنان کاری نتوانست و این بود