چون دلیر گردیده و از آن سوی کینه آن لشکرکشیها را همچنان در دل نگاه داشته بودند از این جهت آسوده ننشسته ایران را هم آسوده نمیگزاردند.
به ویژه آتنیان که سرفرازیهایی آن فیروزیها بیش از همه بهره ایشان گردیده و این خود تکانی به سراسر آن مردم داده بود و از آن سوی در آتن پیشوایان کاردان و خردمندی همچون آریستیدیس و پریکلیس و دیگران سروسامان درستی به کارهای آن شهر داده بودند. به عبارت دیگر این زمان آتن نه یک شهر تنها بلکه یک جمهوری بسیار درخشان و نیرومندی به شمار میرفت این بود که آتنیان آرام ننشسته و این زمان آنان بر ایران پیچیدگی مینمودند. به ویژه آن زمان که کیمون به روی کار آمد و این جوان به شهرت ثمیستوکلیس و دیگران رشک برده در جستجوی راههایی بود که او نیز مانند آن نام و آوازه را دارا باشد.
اینست که این زمان یونانیان به تعرض برخاسته یک رشته جنگهایی را در خود اروپا و در آسیای کوچک با ایرانیان و همدستان ایشان پیش آوردند.
نیز کیمون با مصریان که بر ایران شوریده بودند طرح همدستی ریخته بدان آرزو افتاد که پادشاهی هخامنشی را پاک براندازد.
این جنگها و کشاکشها گویا پیش از زمان ارتخشثر یکم (اردشیر دراز دست) بوده ولی پیمان صلحی را که پلوتارخ یاد کرده میگوید گویا به انجام نرسید آن پیمان مربوط به زمان این ارتخشثر میباشد که از سال ۴۶۵ پیش از میلاد پادشاهی یافته اگر آن پیمان را انجام یافته پنداریم باید گفت دولت هخامنشی در برابر یونانیان زبونی نموده و این است که سراسر دریا را به آن واگذارده.
به هر حال این یقین است که در این زمان یونانیان به ویژه جمهوری آتن بسیار نیرومند گردیده بود.
از این سوی پادشاهی هخامنشی روی به ناتوانی میرفته و پادشاهان ناآزموده از عهده نگهداری کشور به آن بزرگی برنمیآمدند.
در این زمینه سرگذشت کیمون خبرهای مهمی را در بر دارد و چنین پیداست که پلوتارخ کیمون را بیشتر دوست میداشته و این است که داستان او را بهتر از داستانهای دیگر سروده.
پیداست که آن همه نیرومندی یونانیان و دلیری و گستاخی آنان در برابر ایران کار را بر پادشاهان هخامنشی بس دشوار میگردانید.
زیرا آسیای کوچک که خاک ایران شمرده میشد و پادشاهان هخامنشی علاقه بسیار به