یک تالنت جریمه خواهد داد. و نیز کسانی که با ابزار جنگ از بویوتیا برای جنگ و دشمنی با بیدادگران آتن به آتیکا میروند کسی نباید خبر آنان را برساند.
این قانون را که گزاردند خود ایشان هم به کار برخاسته به آتنیانی که فولی[۱] را گرفته بودند با سپاه و پول همهگونه یاری و پشتیبانی نمودند.
این بود علتهایی که لوساندیر را از مردم پیش دلآزرده میساخت و چون این هنگام او سخت درشتخو گردیده بود و پیروی سختی و تندی او را هر چه بیشتر گردانیده بود ایفوران را ناگزیر ساخت که باید سپاهیانی را به پاسداری در پیش گذاشت و خود او عنوان سرداری را گرفته با دستهای از سپاه روی به آنجا نهاد.
پس از او پااوسانیاس هم با دسته دیگری فرستاده شد.
پااوسانیاس بایستی از راه شایرون[۲] چرخ زده به بویوتیا براند و لوساندیر نیز با دسته اندکی از سپاه از راه فوکیس روانه شده به او بپیوندد. لوساندیر شهر اورخومنیای[۳] که خودشان به سوی او گردانیده بودند برگرفته و لبادیا[۴] را تاراج نمود. نیز نامهها برای پااوسانیاس فرستاده دستور داد که از پلاتاپا حرکت کرده و به هالیارتوس[۵] بیاید. زیرا خود او به دمیدن آفتاب در پشت دیوارهای آنجا حاضر خواهد بود ولی پیکی که این نامهها را میبرد به دست دیدهبانان ثبیس افتاده و او را به نزد مردم آن شهر آورد و نامهها به دست آنان افتاد. این بود که یاوری از آتنیان خواسته و شهر خود را به پاسبانی آنان سپرده خودشان شبانه روانه هالیارتوس گردیدند و اندکی پیش از آنکه لوساندیر به آنجا برسد اینان برسیدند و دستهای از ایشان به درون شهر دررفتند.
لوساندیر پیش از همه این تصمیم را گرفت که سپاه خود را بر روی پشتهای جای داده به انتظار پااوسانیاس بنشیند. ولی چون آفتاب برخاست دیگر ایستادگی نتوانست و به سپاهیان و همدستان خود دلداریها داده و همگی را یک ستون قرار داده از شاهراه حمله به شهر آورد.
آن دسته از مردم ثبیس که در بیرون مانده بودند شهر را در دست راست گزارده از کنار چشمهای که گیوسیا[۶] نامیده میشد پشت سر دشمن را برگرفتند.