پس از آنکه او به فریفتن وحی اپولو میکوشید و نتوانست و نیز زن کاهن دودونا[۱] را آزمود و فریفتن نتوانست ناگزیر شده به سوی آمون رفت و در آنجا با پاسبانان پرستشگاه گفتگو کرده خواست آنان را با پول بفریبد، ولی آنان از این کار او رنجیده کسی را به اسپارت فرستادند که لوساندیر با این همه هنوز دست از کار برنداشته و به چارههای دیگری برخاسته چیزی که هست نتیجهای از این کارها برنداشته و اندکی پس از آن بمرد.[۲]
مرگ او پیش از برگشتن اگیسیلاوس از آسیا در نتیجه جنگهای پیش آمده یا به عبارت بهتر خود او پیش آورده بود.[۳] زیرا روایت بر دو گونه است و کسانی او را باعث آن جنگها دانسته و کسانی مردم ثبیس را گناهکار شمردهاند و برخی نیز هر دو را گناهکار میدادند.
بر مردم ثبیس این نسبت را میدهند که پولی به دستیاری اندروکلیدیس[۴] و آمفیتیوس[۵] از پادشاه ایران گرفته که جنگهایی در یونان پدید آورده اسپارتیان را خفه گردانند.
این است آنان بر فوکیس هجوم برده آنجا را ویرانه گردانیدند. از آن سوی گفتهاند: چون مردم بیش از دهیک برای خود رسد میخواستند از اینجا لوساندیر به دشمنی آنان برخاست زیرا دیگران که در آن جنگها همدست او بودند چنین شکایتی را نمیکردند. نیز آنان پولهایی را که لوساندیر به اسپارت فرستاد عنوان کرده بدگویی از او مینمودند. لیکن آنچه بیش از همه مایه دلآزردگی لوساندیر از مردم بیش بود اینکه به دستیاری ایشان آتنیان بر پیدا کردن آزادی خود میکوشیدند. زیرا سی تن بیدادگر که لوساندیر بر آتنیان برگمارده بود چنین اعلان داده بودند که همه گناهکاران سیاسی آتنی در هر شهری که هست باید بند کرده شود و هر شهری که آنان را پناه دهد از پیمان همدستی یونانیان بیرون خواهد بود.
در پاسخ این اعلان ایشان مردم ثبیس هم اعلانی بیرون دادند که خود نمونهای از خون و غیرت هرکولیس و باخوس بود و آن اینکه همه شهرها و خانههای بویوتیا درهای آنها به روی گریختگان آتنی باز است و هرکس که یک گریختهای را گرفتار ببیند و به یاری او نشتابد