پرش به محتوا

برگه:Iranians and Greeks according to Plutarch.pdf/۱۶۶

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

زیرا پولی همراه خود نیاورده و از آن سوی هم نمی‌توانست باج بر مردم شهر بسته پول از آنان دریافت دارد. پس چاره ندید جز آنکه به دربار سرکردگان پادشاه رفته از ایشان طلب پول کند بدانسان که لوساندیر کرده بود. ولی به این کار شایستگی نداشت زیرا مرد گردن‌فراز و والاهمتی بود. و چنین باور می‌کرد که یونانیان هرگونه گزند از دست یکدیگر ببینند و هرگونه رنج بکشند بهتر از این است که به در خانه بیگانگان رفته چاپلوسی کنند.

بیگانگانی که زر فراوان دارند و هیچ خوی پسندیده‌ای ندارند. لیکن چون ناگزیر بود خواه‌وناخواه آهنگ لودیا کرده به در خانه کورش رفت و چون به آنجا رسید پیام فرستاد:

کالیکراتیداس فرمانده در اینجاست و می‌خواهد با شما گفتگوهایی نماید.

یکی از دربانان چنین پاسخ داد:

ای بیگانه! کورش این هنگام بیکار نیست و به باده‌گساری پرداخته.

کالیکراتیداس ساده‌دلانه پاسخ داد:

پس منتظر می‌نشینم تا او از باده‌گساری فارغ گردد.

دربانان او را به نزدیکی از ایرانیان که مرد تربیت ندیده و درشت‌خویی بود بردند و او جز خندیدن و خوار داشتن پذیرایی دیگری از او نکرد. باری بار دوم کالیکراتیداس دم در کورش آمده و چون این باز نیز دیدار کردن نتوانست دیگر تاب نیاورده به ایفیسوس بازگشت و در راه زبان به نفرین آن کسانی بازداشت که باعث شده چنان کسانی را بر یونانیان چیره گرداننده‌اند و به ایشان یاد داده‌اند به غرور پول و دارایی بدانسان رفتار ناستوده نماید. نیز نزد کسانی که همراهش بودند سوگند یاد کرد که همین‌که به اسپارت بازگردد تا بتواند خواهد کوشید یونانیان را از دشمنی با یکدیگر بازدارد و آنان را از یاوری ایرانیان بی‌نیاز سازد.

ولی او که چنین اندیشه‌های پاک‌دلانه را می‌پرورید و جز بر نیکی یونان نمی‌کوشید و با خرد و بزرگی و دادگری که داشت توانا بر انجام هرگونه نیکی شمرده می‌شد دیری نگذشت که در جنگ آرگینوسای[۱] شکست یافت و بمرد.

پس از آن کار لاکیدومنیان روی به پس رفتن داشت. همدستان ایشان از لشکرگاه فرستاده‌ای به اسپارت فرستاده پیام دادند که اگر لوساندیر را به فرماندهی بفرستند ما می‌توانیم کوشش و غیرت بیشتر نموده جبران گذشته را بکنیم.


  1. Arginusae