اما این که عوعو سگ با صدای آدمی درآمیخته بوده این اشاره به سپاهیان ایران است که در آنجا دستههایی از یونانیان با مردم آسیا درآمیخته یکدیگرند.
پس از این خواب از قربانیها نیز نشانهایی دیده میشد که حکایت از فال بد مینمود.
بااینحال کیمون از سفر بازنایستاده روانه گردید، نخست شصت کشتی را به جلو مصر گسیل ساخته سپس خود او روانه شده با کشتیهای پادشاه ایران که برخی از آن فنیقیان و برخی از آنان کیلیکیان بود جنگ کرده بر آنان فیروزی یافت و شهرهایی را که در آن پیرامونها بود به دست آورد و بدینسان مصر را تهدید مینمود.
این زمان کیمون مقصودش برانداختن پادشاهی ایران بود و بس.
به ویژه که شنیده بود ثمیستوکلیس شهرت بسیاری در نزد ایرانیان دارد و وعده به پادشاه داده که هرگاه جنگی با یونانیان رویداد او سپهسالاری ایرانیان را به عهده بگیرد.
ولی چنانکه گفته شد ثمیستوکلیس خواهش ایرانیان را نپذیرفته بود، زیرا کار دشواری میدانست که بر دلیری و فیروزبختی کیمون چیره درآید و از ناامیدی خود را کشت. کشتنی مردانه و دلیرانه.
باری کیمون چون این اندیشههای بزرگ را در دل خود داشت و میخواست به یک رشته کارهای بزرگی دست بزند از این جهت کشتیهای خود را در نزدیکیهای جزیره قبرس نگاهداشته کسانی را به پرستشگاه زئوسآمون فرستاد که دربارهی پارهکارهایی شور بخواهد و تاکنون دانسته نشده که آن کارها چه بوده هر چه هست خدا پاسخی به آن پرسشها نداد و فرستادگان را پس فرستاد بدین عنوان که کیمون کنون در پیش من است.
آنان این پاسخ را شنیده به دریا بازگشتند و چون به کشتیهای یونانی که در کنار مصر بود رسیدند آنجا دانستند که کیمون مرد. تاریخ آن حادثه را که حساب کردند در آن زمان که خدا پاسخ داد او مرده بوده و نزد خدایان میزیسته.
علت مرگ او را برخی ناخوشی دانسته و گفتهاند چون شهر کیتوم[۱] را در قبرس محاصره کرده بود بیمار شده مرد.
ولی برخی گفتهاند در جنگ با ایرانیان زخمی برداشته بود و از اثر آن بمرد.
و چون یقین کرد که خواهد مرد به کسانی که در پیرامون او بودند وصیت کرد که نگذارند
- ↑ Gitium