پرش به محتوا

برگه:Iranians and Greeks according to Plutarch.pdf/۱۲۲

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

دوست داشته تا توانسته‌ام پیروی از سادگی آنها نموده‌ام و این است که هرگز نیازی به پذیرفتن هدیه از کسی ندارم بلکه همیشه کوشش من در این راه بوده که شهر خود را توانگر گردانم و پیاپی مالهای تاراجی به این شهر آورده‌ام.

استیسمبروتوس که این داستان را آورده می‌گوید:

الپنیکی هم به پشتیبانی برادر خود سخنانی به پریکلیس که دشمنی بیشتر را او می‌نمود گفت:

ولی پریکلیس لبخندی زده پاسخ داد:

الپنیکی! تو پیرتر از آنی که به چنین کارها دخالت نمایی.

به‌هرحال کیمون از این محاکمه پاک‌دامن درآمد و تبرئه گردید.

نیز در زندگانی عمومی خود همچنان برقرار ماند و تا زمانی که در شهر درنگ داشت چون توده مردم کینه بزرگان را در دل داشتند و رشته کارها را جز در دست خود نمی‌خواستند او همیشه می‌کوشید آنان را از تند روی بازدارد. ولی چون به جنگ بیرون رفت توده بی‌سرپرست گردیده، همه قانونها و عادتهای دیرین را که تا این هنگام نگه داشته بودند دور انداختند و به تحریک افیالتس از شناختن محکمه آریوپاگوس[۱] سرباز زده در همه دعویها و کارها خودشان دخالت نمودند. در نتیجه این کارها حکمرانی از هر باره دموکراسی گردید و پریکلیس که از دیرزمانی نیرومند گردیده بود اختیار از توده را در دست داشت.

کیمون چون از جنگ برگشت و کارها را بدین‌سان دید سخت رنجور گردید و کوشش بسیار به کار برد تا دوباره کارها را به سامان آورد و آریستوکراسی را بدانسان که در زمان کلیستنیس بود زنده گردانید. دیگران با او کشاکش داشتند و آنچه می‌توانستند دریغ نمی‌گفتند.

از جمله گفتگوهای دیرین را درباره رابطه با خواهرش دوباره تازه می‌ساختند. همچنین او را به هواداری لاکیدومنیان متهم می‌نمودند، چنانکه ایوپولیس[۲] شاعر در شعرهای مشهور خود درباره کیمون به این تهمتها اشاره کرده می‌گوید:

او نیکو بود بدانسان که دیگران نیکو بودند.

ولی همیشه در پی باده‌خواری و تن‌آسایی بود. شبها چه بسا که آهنگ اسپارتا می‌نمود. و خواهر خود را در خانه تنها می‌گزاشت.


  1. Areopagus
  2. Eupolis