هوش بود و در سلسلۀ اعمال خود چندین فتح و فیروزی ثبت داشت، در سمت چپ او میراند. در طرف راست شاهپور پادشاه آلبانیها روان بود، که هم از حیث درجه و هم از جهت شهرت، پای کمی از گرومباتس نداشت. در عقب آنها چندین سردار معتبر میآمدند. آنگاه نوبت بجمیع لشکر میرسید، که از بهترین سپاهیان ملل مجاور تشکیل یافته بود.
پس از اینکه لشکر ایران از رود زاب بهوسیله یک جسر قایقی عبور کرد، آمیانوس بسوی ژوینین بازگشت و پس از کمی استراحت از همان راه کوهستانی، که آمده بود، به سپاه روم ملحق شد. آنگاه رومیان خود را برای جنگ آماده کردند، و مزارع گندم را طعمۀ آتش ساختند. ایرانیان بسرعت از جلوی نصیبین عبور کرده، از میان درههای خرم و حاصلخیز گذشته، از نقاطی که طعمۀ حریق شده بود، کناره گرفتند. قوای روم نیز به عجله بجانب ساموزات [۱]پایتخت کماژن روان شدند، تا در آنجا از شط عبور کنند. در اثر کمدلی و بیمبالاتی دو فوج رومی، دو تن از سرداران ایرانی موسوم به تهمشاهپور و نخوذار [۲]توانسته بودند با هزار نفر سرباز به آمیدا نزدیک شده در پشت مرتفعات حوالی آن شهر کمین کنند. در این مکان مصافی روی داد، که آمیانوس با عبارات ذیل بشرح آن پرداخته است:
«چون بمدد روشنایی خفیف سپیدهدم بطرف ساموزات میرفتیم، چنانکه گفتم از فراز یک تپۀ برق سلاح لشگریان را از دور دیدیم. در حال فریادها برخاست، که دشمن اینجاست و علامت مخصوصی، که برای حاضر شدن جنگ است، آشکار گردید، ما توقف کردیم و صف کشیدیم، لکن درین موقع هم فرار را صلاح نمیدانستیم، زیرا دشمنان که بتعقیب ما میپرداختند، ما را میدیدند. و قبول مصاف را نیز از حزم و احتیاط دور میدیدیم، چه یقینا در جنگ با دشمن، که هم از جهت پیاده بر ما تفوق داشت، همگی کشته میشدیم. عاقبت چون تکلیف خود را نمیدانستیم