پرش به محتوا

برگه:IOHP-Interview-Alikhani.pdf/۸۸

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.
عالیخانی (۵)
– ۶ –

بود تقی امیر متقی بود.

س – تقی اسم اولش بود؟

ج – نمیدانم فکر میکنم

س – یا امیر بود؟

ج – من میگویم امیر متقی، امیر متقی بود. و انتظام به من گفت که من نمیتوانم بفهمم که این چه مملکتی است که انگلیس‌ها قبول کردند و می‌گفتند میدانند که به اپن قولشان وفا کردند که با این افراد تماس نداشته باشند، ما خودمان حالا از این عوامل انگلیس دست‌بردار نیستیم. البته باید حالا یک ده بیست سال بیایم به جلو و بگویم که وقتی که در لندن بودم با خانم علم صحبت کردم و به او گفتم که من هیچوقت نفهمیدم چرا مرحوم علم اینقدر به تقی متقی به امیر منقی علاقمند بود. و او به من گفت که من حالا میتوانم به شما بگویم که او هیچ علاقه‌ای به این شخص نداشت و خیلی هم از او متنفر بود. ولی این کسی بود که علم احساس کرده بود موظف است که به شاه گزارش بدهد درباره علم. و علم هم برای اینکه کاملاً خیال شاه را راحت بکنند همیشه این را در شرایطی میگذاشت که بتواند ببیند او دارد چه کار میکند. این را هم این آخر سر بشنوید. بهرحال برگردیم به داستان ۱۳۴۱ یا ۴۲، در آن، شاید ۱۳۴۲. من دو مرتبه تصویبنامه دکتر مولوی را به علم دادم و او پرسید، "خوب ، شما درباره امیر متقی تحقیقی نکردید؟" جواب دادم، "چرا تحقیق کردم و عده‌ای از پاسخگویان به تحقیق من در همین اطاق در کنار همین میز هستند، ولی نمیتوانم بگویم چه کسانی هستند، و به اتفاق آراء معتقد بودند که این شخص شایستگی این را که از طرف شما به شغلی برگزیده بشود ندارد.

س – این توی جلسه هیئت دولت است الان یا؟

ج – خصوصی صحبت کردم

س – آها،

ج – نه در برابر همه. من همیشه صراحت خودم را داشتم ولی در بیشتر موارد سعی