برگه:IOHP-Interview-Alikhani.pdf/۸۷

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.
عالیخانی (۵)
– ۵ –

خواهد ساخت علیه من خواهد بود. از تفضلی پرسیدم

س – جهانگیر تفضلی.

ج – از جهانگیر تفضلی پرسیدم که او درباره این شخصی چه میداند؟ گفت، "چرا از من میپرسی؟ از هر کسی که دور این میز هست بپرس و آنوقت جلو بیا." گفتم، "با همه اینها نظر خودتان را بگوئید." گفت که "من معتقد هستم که هر کسی میبایست کیلومترها از این آدم فاصله بگیرد." از عبداله انتظام که رئیس من در شرکت نفت بود پرسیدم. اینجا باید پرانتزی باز بکنم بگویم روزی که وزیر شدم به او تلفن کردم و از او اجازه خواستم چون بهرحال بزرگتر بود و او هم به من توصیه کرد که آنچنان رفتاری بکن که وقتی کارت تمام شد بتوانی به شرکت نفت برگردی ما هم برای تو پست خوبی در نظر خواهیم گرفت. و هویدا هم نامه‌ای برای من نوشت و به من مرخصی بدون استفاده از حقوق دادند. و همیشه هم یادآور شوخی در آن نامه‌اش میشد که نوشته بودند که وقتی دولت به خدمات درخشان من احتیاجی نداشت شرکت نفت با آغوش باز از من استقبال خواهد کرد. بعبارت دیگر هر روزی از کار افتادم کار من سرجایش است، بهر حال از انتظام پرسیدم که او درباره متقی چه میداند؟ گفت که وقتی رابطه سیاسی دوباره با انگلیس برقرار شد زمان زاهدی و قرار شد که دو کشور با هم بر پایه جدیدی کار بکنند و دنیس رایت به ایران آمده بود او و انتظام مذاکره خیلی صریحی را در ایران شروع کردند. یکی از ایرادهائی که ایرانی‌ها به انگلیسی‌ها میگرفتند این بود که شما در مقام‌های مختلف و جاهای مختلف جاسوس‌هایی دارید. و میبایست قول بدهید که از این ببعد در کارهای داخلی ایران هیچگونه مداخله نکنید و به جاسوس‌بازی در کشور هم خاتمه بدهید. آنها هم قبول کرده بودند و برای نشان دادن حسن نیت خودشان حاضر شده بودند که لیست، اگر اشتباه نکنم، نزدیک پانصد نفر را در اختیار دولت ایران بگذارند و انتظام به من گفت که ما این لیست پانصد نفری را داشتیم و در این فهرست سرآمدشان برادران رشیدیان بودند. و یکی از کسانی که در آن فهرست