همه تبلیغاتی که برای برگرداندن دانشجویان فرنگ رفته میشود، من گمان نمیکنم تا وقتی که محیطی آمادهی کار آتی آنها در آن ولایت فراهم نشدهاست، در بازگشت آنها به وطن، امید به خدمتی باشد و تازه این سؤال پیش میآید که پس این محیط را که باید آماده کند؟ میبینید که مسایل بسیار است. به گمان من محیط را در این زمهریر، کسانی میتوانند آماده کنند که هم در این کوره قوام آمدهاند و به آب و هوای این سردخانه آموختهاند.
نکتهی دوم اینکه اغلب این جوانان تا در فرنگ یا امریکا به سر میبرند به تبعیّت از محیطها و اجتماعات آزاد با نسبتهای مختلف، کمابیش خبری از آزادی دارند و جنب و جوشی در اتّحادیههای دانشجویی خود میکنند و اغلب داغند و پرجوش و خروشند و حرفی و فعّالیّتی و تظاهراتی و انتشاراتی امّا همچو که برگشتند و دستشان در اینجا به دم گاوی بند شد، همهی آن عوالم فراموش میشودو. بله شاید گذشتن سنین جوانی که شور و التهاب را به همراه دارد، خودی یکی از علل این فراموشی باشد؛ ولی گمان نمیکنید که چون اینجا حکومتها آن حرف و سخنها را نمیطلبند و جوازی برای چنان آزادیهایی نیست، چنین بازگشتی رخ میدهد؟ علّت هرچه باشد، به هر صورت، من خود یک دوره تسبیح از این جوانان سراغ دارم که پس از بازگشت، هرکدام از گوشهای فرا رفتهاند و به هرچه از این خوان یغما به ایشان رسیده، رضایت دادهاند و انگار نه انگار که روزی شوری هم بوده است و آزادگیهایی. زن و زندگی و فرزندان هم که همیشه بهانههای حاضر و آمادهاند؛ به خصوص که زن هم فرنگی باشد.