برگه:FarhangeNafisi.pdf/۲۶

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.
–۱۲–

و زبان‌آور.

آتش دهقان

( ātec-dehqān ) ا. پ.

آتشی که دهقانان پس از درو کردن و برداشتن غله بر بقیۀ آن زنند تا زمین قوت گرفته زور بهم رساند.

آتش‌زار

( ātec-zār ) ا. پ. جای پر از آتش و آتشدان.

آتش زبان

( ātec-zabān ) ص. پ.

تیز زبان که به تندی و تیزی حرف زند. و بلیغ.

آتش‌زن

( ātec-zan ) ا خ. پ. ققنس.

آتشزنه

( ātec-zane ) پ. چقماق و زناد و مقدح و سیخی که بدان آتش شکنند.

آتشستان

( ātecestān ) ا. پ. ناحیۀ آتش و استعمال اسلحۀ آتشی. و آتش توپ در جنک.

آتش سخن

( ātec-soxan ) ص. پ.

طعن‌زننده و در سخن عتاب‌کننده.

آتش عنان

( ātec-anān ) ص. پ.

اسب شتاب و تند و تیز.

آتش‌فام

( ātec-fām ) ص. پ. هر چه رنگ آتش و مانند آتش باشد.

آتش‌فروز

( ātec-foruz ) ا. پ. مر.

آتش‌افروز.

آتش‌فشان

( ātec-fecan ) ص. پ. یک قسم کوهی که در قلۀ آن مخرجی باشد و از آن گاز و بخار و خاکستر و سنگ و بعضی مواد مذاب موسوم به سعیر خارج شده و باطراف پراکنده گردد. و دانشمندان فرنگ در باب کوههای آتش‌فشان چنین گویند: آبها پس از آنکه بواسطۀ شکافهای زمین از طبقات آن عبور نمودند باعماق کرۀ زمین که در آن جا حرارت شدید موجود است می‌رسند و از اثر این حرارت تبدیل به بخار می‌شوند و این بخار چون دارای قوۀ ارتجاعیت زیادی است بشدت موانع را دور می‌کند و قشر زمین را منکسر نموده تولید کوه آتشفشان می‌نماید و این قبیل کوهها همیشه تقریبا در حوالی دریا می‌باشند.

آتش فعل

( ātec-fe'l ) ص. پ. اسب جلد و تند و مرد خشمناک.

آتشک

( ātecak ) ا. پ. برق و کرم شب تاب. و آبلۀ فرنگ. و آتش کم. و مگس آتشی سرخ رنگ.

آتشکار

( ātec-kār ) ص. پ. خشمگین.

و شتاب‌زده. و بدکاره.

آتشکار

( ātec-kār ) ص. کسی که شغل او کار کردن با آتش بود مانند آهنگر و گلخنی و مطبخی.

آتشکاروان

( ātece-kārevān ) ا. پ.

آتشی که از کاروان در منزل باقی ماند.

آتشکده

( ātec-kade ) ا. پ. معبد زردشتیان که در آنجا آتش را نگاهداشته محترم می‌دارند و آتشکدۀ بهرام ا خ.:

برج حمل. چه حمل خانۀ مریخ است.

آتشکده کاو

( ātec-akde-kāv ) ا. پ.

سیخ آهنی و یا چوب دراز که بدان آتش را پیش کشند تا مشتعل گردد.

آتشگر ( ātec-gar ) و آتشگره ( ātec-gare ) و آتشگیره

( ātec-gire ) ا. پ. ابزاری که بدان از منقل و دیگدان آتش بردارند و انبر.

آتشگون

( ātec-gun ) ص. پ. آنچه برنگ آتش باشد و ا. نام یک قسم گلی.

آتشلاخ

( ātec-lāx ) ا. پ. جائی که آتش فراوان باشد.

آتش لباس

( ātec-lebās ) ص. پ. سرخ پوش.

آتش محلول

( ātec-mahlul ) ا. پ.

آب گرم و روغن گرم. و کنایه از شراب.

آتش مزاج

( ātec-mezāj ) ص. پ.

تندخو.

آتشناک

( ātec-nāk ) ص. پ. آتشی و گرم.

آتش نثار

( ātec-nesār ) ص. پ. مردم گریان و غمزده.

آتش‌نشین

( ātec-necin ) ص. پ. قرار گرفته در آتش.

آتش نمرودی

( ātec-namrudi ) ا خ. پ. آتش عظیمی که نمرود جهت سوزاندن حضرت ابراهیم افروخته و محیطش یفکرسخ بوده و هیچ ذی‌روحی از چهار فرسخی آن نتوانستی گذشت و بحکم الهی آن آتش بر آن حضرت گلستان شد:

قُلْنٰا یٰا نٰارُ کُونِی بَرْداً وَ سَلاٰماً عَلیٰ إِبْرٰاهِیمَ

آتش نهال

( ātec-nahāl ) ا. پ. آتش یکدسته چوب هیزم.

آتش‌وای

( ātec-vāy ) ا. پ. شمشیر.

و آتش‌وای هندی: شمشیر هندی.

آتشی

( āteci ) ص. پ. متعلق به آتش و حرارت. و سوخته شدۀ از قهر و غضب.

آتشیان

( āteciān ) ا ج. پ. دیو و جن.

آتشیزه

( ātecize ) ا. پ. کرم شب‌تاب.

آتشین

( ātecin ) ص. پ. هر چیز منسوب به آتش و شراب آتشین: شراب سرخ و اشک آتشین: اشک گرم و آتشین آب: شراب سرخ و اشک گرم و آتشین پنجه: کارگر و استاد جلد کار و تند و تیز آتشین اژدها: جلد و تند و تیز. ا خ.:

هر یک از سبعۀ سیاره و آتشین پیکر:

جن و شیاطین و ا خ.: آفتاب و آتشین پیل ا خ. آفتاب و آتشین دواج: شفق و آفتاب و شراب لعلی و آتشین صدف:

آفتاب. و آتشین کاسه: آفتاب.

آتشین داغ

( ātecin-dāq ). پ.

قید منگنۀ صحافی.

آتشین زبان

( ātecin-zabān ) ص. پ.

کسی که جلد و تند و تیز حرف زند.