دادن و سوزانیدن و ترک دادن و ترک علاقه نمودن و بر سر غضب آوردن و بیقرار کردن و گرم ساختن و آتش زر: ا. رواج و رونق طلا و آتش زمزم: آفتاب و آتش سرد:
شراب لعلی. و طلا. و لب معشوق و آتش سودا: گرمی عشق و فکر و خیال و آتش سیال: شراب لعلی و آتش سیمابسان:
خورشید و آتش مشجر: آتش زر و آتش مجسم: تیغ و شمشیر آبدار و دیگر اسلحۀ جنک و آتش نشاندن ف ل.:
فرونشاندن حریق. و قهر و غضب و خشم و آتش و آب: تیغ و شمشیر و پیالۀ بلوزین. و شراب انگوری. و آتش هفت مجمره ج ا خ.: سبعۀ سیاره و آتش هندی ا.: تیغ هندی.
آتش
( ātac ) ا. پ. آتش
آتش افرازه
( ātec-afrāze ) ا. پ.
تیری از آتش که بر هوا رود و آن را تیر هوا و موشک نیز گویند.
آتشافروز
( ātec-afrowz ) ا. پ.
آلتی از مخترعات یونانیان بهیئت کلۀ آدمی که سوراخ تنک دارد و چون آن را گرم کنند و در میان آب فرو بخرند آن را بود کشد و اگر بکنار آتش ناافروخته گذارند همینکه گرم شد بخاری از سوراخش بر آتش وزد و آن را برافروزد.
و ا خ. مرغ ققنس و موکل آتشکده.
آتشافروز
( ātec-afrowz ) ا. ماه یازدهم از سال یزدگردی.
آتشافروز
( ātec-afrowz ) ا. پ.
کسی که چند روز پیش از عید نوروز در بازار و برزن بطور مسخره آتش افروزد و گدائی کند.
آتشافروز
( ātec-afrowz ) ا. پ.
هر چیزی که بدان آتش افروزند
آتش افروزنه
( ātec-afrowzane ) ا. پ. هر چیزی که بدان آتش افروزند مانند خاشاک و تراشۀ چوب خشک و چقماق.
آتشآلود ( ātec-ālud ) و آتشاندود
( ātec-andud ) ص. پاشیده شده روی آتش
آتشانگیز
( ātec-angeyz ) ص. پ.
آنکه آتش میافروزد و فتنهانگیز.
آتشبار
( ātec-bār ) ص. پ. مشتعل و شعلهدار. و ا. چخماق.
آتشباز
( ātec-bāz ) ا. پ. قورخانهچی و توپانداز. و صاعقه.
آتشبازی
( ātec-bāzi ) ا. پ. آنچه از باروت سازند و در جشنها و عیشها آتش زنند.
آتشبان
( ātec-bān ) ا. پ. شیطان و جن.
آتشبرک
( ātec-barg ) ا. پ. آتش زنه و چخماق
آتش بیباد
( ātece-bi-bād ) ا. پ.
ظلم و تعدی. و کنایه از شراب انگوری.
آتش بیدود
( ātece-bi-dud ) ص. پ.
قهر و غضب و آفتاب. و شراب لعلی.
آتشپا
( ātec-pā ). ص. بیقرار.
آتش پارسی
( ātece-pārsi ) ا. پ.
جوشش سوزان و دردناکی که رنگ آن مایل بزردی بود و بیشتر با تب همراه است. و تبخال را نیز گویند.
آتش پارسی
( ātece-pārsi ) ا خ. پ.
آتشکدۀ فارس که در شب ولادت حضرت رسول اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم خاموش شد.
آتشپاره
( ātec-pāre ) ص. پ. مردم زرنگ. و موذی و بدنفس و بدفطرت. بخصوص در اطفال بیشتر استعمال میشود.
آتشپرست
( ātec-parast ) ص. پ.
کسی که آتش را ستایش میکند. و ا. طبیب و پروانه.
آتشپرستی
( ātec-parasti ) ا. پ. دین و آئین کسانی که آتش را ستایش میکنند.
آتشپرور
( ātec-parvar ) ا. پ. شمشیر درخشان. و وکیل جنگ.
آتش پیکر
( ātec-peykar ) ا. پ.
شیطان. و جن. و آفتاب. و روح.
آتشتاب
( ātec-tāb ) ا. پ. کوره تنور. و آنکه میتابد کوره را.
آتش تابه
( ātec-tābe ) ا. پ. کوره و تنور.
آتش تاو ( ātec-tāv ) و آتش تو
( ātec-taw ) گرمی و حرارت و تابش و کوره.
آتش حجر
( ātec-hajar ) ا. پ. سنگ چخماق. و یاقوت سرخ و یاقوت کبود. و طبیب.
آتش خاطر
( ātec-xāter ) ص. مردم عاشقپیشه. و تیز فهم. و کسی که سخنان عاشقانۀ پرسوز گوید.
آتش خانه
( ātec-xāne ) ا. پ. آتشکده و جائی که در آن آتشبازی میسازند.
آتشخوار
( ātec-xār ) ص. پ.
مردم بدنفس. و ظالم. و حرامخور و رشوهخور.
ا خ. مرغ ققنس.
آتشخواره ( ātec-xāre ) و آتش خور
( ātec-xor ) ص. پ. مر. آتشخوار.
آتشخیال
( ātec-xayāl ) ص. پ.
کسی که زود خشمگین گردد.
آتشداغ
( ātec-dāq ) ا. پ.
داغ با آتش.
آتشدان
( ātec-dān ) ا. پ. ظرفی که در آن آتش نهند. و منقل و مجمره و تفکده. و آتشکده و پرکین.
آتشدست
( ātec-dast ) ص. پ.
چالاک و تیزدست و جلد.
آتشدستی
( ātec-dasti ) ا. پ.
غلبه و چالاکی و تیزدستی و جلدی.
آتشدم
( ātec-dam ) ص. پ. بلیغ