برگه:FarhangeNafisi.pdf/۲۵

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.
–۱۱–

دادن و سوزانیدن و ترک دادن و ترک علاقه نمودن و بر سر غضب آوردن و بیقرار کردن و گرم ساختن و آتش زر: ا. رواج و رونق طلا و آتش زمزم: آفتاب و آتش سرد:

شراب لعلی. و طلا. و لب معشوق و آتش سودا: گرمی عشق و فکر و خیال و آتش سیال: شراب لعلی و آتش سیمابسان:

خورشید و آتش مشجر: آتش زر و آتش مجسم: تیغ و شمشیر آبدار و دیگر اسلحۀ جنک و آتش نشاندن ف ل.:

فرونشاندن حریق. و قهر و غضب و خشم و آتش و آب: تیغ و شمشیر و پیالۀ بلوزین. و شراب انگوری. و آتش هفت مجمره ج ا خ.: سبعۀ سیاره و آتش هندی ا.: تیغ هندی.

آتش

( ātac ) ا. پ. آتش


آتش افرازه

( ātec-afrāze ) ا. پ.

تیری از آتش که بر هوا رود و آن را تیر هوا و موشک نیز گویند.

آتش‌افروز

( ātec-afrowz ) ا. پ.

آلتی از مخترعات یونانیان بهیئت کلۀ آدمی که سوراخ تنک دارد و چون آن را گرم کنند و در میان آب فرو بخرند آن را بود کشد و اگر بکنار آتش ناافروخته گذارند همین‌که گرم شد بخاری از سوراخش بر آتش وزد و آن را برافروزد.

و ا خ. مرغ ققنس و موکل آتشکده.

آتش‌افروز

( ātec-afrowz ) ا. ماه یازدهم از سال یزدگردی.

آتش‌افروز

( ātec-afrowz ) ا. پ.

کسی که چند روز پیش از عید نوروز در بازار و برزن بطور مسخره آتش افروزد و گدائی کند.

آتش‌افروز

( ātec-afrowz ) ا. پ.

هر چیزی که بدان آتش افروزند

آتش افروزنه

( ātec-afrowzane ) ا. پ. هر چیزی که بدان آتش افروزند مانند خاشاک و تراشۀ چوب خشک و چقماق.

آتش‌آلود ( ātec-ālud ) و آتش‌اندود

( ātec-andud ) ص. پاشیده شده روی آتش

آتش‌انگیز

( ātec-angeyz ) ص. پ.

آنکه آتش می‌افروزد و فتنه‌انگیز.

آتش‌بار

( ātec-bār ) ص. پ. مشتعل و شعله‌دار. و ا. چخماق.

آتش‌باز

( ātec-bāz ) ا. پ. قورخانه‌چی و توپ‌انداز. و صاعقه.

آتش‌بازی

( ātec-bāzi ) ا. پ. آنچه از باروت سازند و در جشنها و عیشها آتش زنند.

آتش‌بان

( ātec-bān ) ا. پ. شیطان و جن.

آتش‌برک

( ātec-barg ) ا. پ. آتش زنه و چخماق

آتش بی‌باد

( ātece-bi-bād ) ا. پ.

ظلم و تعدی. و کنایه از شراب انگوری.

آتش بیدود

( ātece-bi-dud ) ص. پ.

قهر و غضب و آفتاب. و شراب لعلی.

آتشپا

( ātec-pā ). ص. بی‌قرار.

آتش پارسی

( ātece-pārsi ) ا. پ.

جوشش سوزان و دردناکی که رنگ آن مایل بزردی بود و بیشتر با تب همراه است. و تبخال را نیز گویند.

آتش پارسی

( ātece-pārsi ) ا خ. پ.

آتشکدۀ فارس که در شب ولادت حضرت رسول اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم خاموش شد.

آتش‌پاره

( ātec-pāre ) ص. پ. مردم زرنگ. و موذی و بدنفس و بدفطرت. بخصوص در اطفال بیشتر استعمال می‌شود.

آتش‌پرست

( ātec-parast ) ص. پ.

کسی که آتش را ستایش می‌کند. و ا. طبیب و پروانه.

آتش‌پرستی

( ātec-parasti ) ا. پ. دین و آئین کسانی که آتش را ستایش می‌کنند.

آتش‌پرور

( ātec-parvar ) ا. پ. شمشیر درخشان. و وکیل جنگ.

آتش پیکر

( ātec-peykar ) ا. پ.

شیطان. و جن. و آفتاب. و روح.

آتش‌تاب

( ātec-tāb ) ا. پ. کوره تنور. و آنکه می‌تابد کوره را.

آتش تابه

( ātec-tābe ) ا. پ. کوره و تنور.

آتش تاو ( ātec-tāv ) و آتش تو

( ātec-taw ) گرمی و حرارت و تابش و کوره.

آتش حجر

( ātec-hajar ) ا. پ. سنگ چخماق. و یاقوت سرخ و یاقوت کبود. و طبیب.

آتش خاطر

( ātec-xāter ) ص. مردم عاشق‌پیشه. و تیز فهم. و کسی که سخنان عاشقانۀ پرسوز گوید.

آتش خانه

( ātec-xāne ) ا. پ. آتشکده و جائی که در آن آتشبازی می‌سازند.

آتش‌خوار

( ātec-xār ) ص. پ.

مردم بدنفس. و ظالم. و حرام‌خور و رشوه‌خور.

ا خ. مرغ ققنس.

آتش‌خواره ( ātec-xāre ) و آتش خور

( ātec-xor ) ص. پ. مر. آتش‌خوار.

آتش‌خیال

( ātec-xayāl ) ص. پ.

کسی که زود خشمگین گردد.

آتش‌داغ

( ātec-dāq ) ا. پ.

داغ با آتش.

آتشدان

( ātec-dān ) ا. پ. ظرفی که در آن آتش نهند. و منقل و مجمره و تفکده. و آتشکده و پرکین.

آتش‌دست

( ātec-dast ) ص. پ.

چالاک و تیزدست و جلد.

آتش‌دستی

( ātec-dasti ) ا. پ.

غلبه و چالاکی و تیزدستی و جلدی.

آتش‌دم

( ātec-dam ) ص. پ. بلیغ