این برگ نمونهخوانی شده ولی هنوز همسنجی نشدهاست.
۸۰
مثنوی معنوی
هر چه گیرد علتی علت شود | کفر گیرد کاملی ملت شود | |||||
ای مری کرده پیاده با سوار | سر نخواهی برد اکنون پایدار |
تعظیم ساحران مر موسی را علیهالسلام که چه فرمایی اول تو اندازی عصا یا ما
۱۶۱۵ | ساحران در عهد فرعون لعین | چون مری کردند با موسی بکین | ||||
لیک موسی را مقدم داشتند | ساحران او را مکرم داشتند | |||||
زآنک گفتندش که فرمان آن تست | خواهی اول آن عصا تو فگن نخست | |||||
گفت نی اول شما ای ساحران | افگنید آن مکرها را در میان | |||||
این قدر تعظیم دینشانرا خرید | کز مری آن دست و پاهاشان برید | |||||
۱۶۲۰ | ساحران چون حق او بشناختند | دست و پا در جرم آن در باختند | ||||
لقمه و نکتهست کامل را حلال | تو نهٔ کامل مخور میباش لال | |||||
چون تو گوشی او زبان نی جنس تو | گوشها را حق بفرمود انصتوا | |||||
کودک اول چون بزاید شیرنوش | مدتی خامش بود او جمله گوش | |||||
مدتی میبایدش لب دوختن | از سخن تا او سخن آموختن | |||||
۱۶۲۵ | ور نباشد گوش و تیتی میکند | خویشتن را گنگ گیتی میکند | ||||
کرّ اصلی کش نبد ز آغاز گوش | لال باشد کی کند در نطق جوش | |||||
زانک اول سمع باید نطق را | سوی منطق از ره سمع اندر آ | |||||
اُدْخُلوا اَلابْیات منْ اَبْوابها | وَاطْلبوا الْاَغراضَ فی اسبابها | |||||
نطق کان موقوف راه سمع نیست | جز که نطق خالق بیطمع نیست | |||||
۱۶۳۰ | مَبدِعست او تابع استاد نی | مسند جمله ورا اسناد نی | ||||
باقیان هم در حِرف هم در مقال | تابع استاد و محتاج مثال | |||||
زین سخن گر نیستی بیگانهٔ | دلق و اشکی گیر در ویرانهٔ |