این برگ نمونهخوانی شده ولی هنوز همسنجی نشدهاست.
۴۲
مثنوی معنوی
و آن سببها کانبیا را رهبرست | آن سببها زین سببها برترست | |||||
۸۴۵ | این سبب را آن سبب عامل کند | باز گاهی بی بر و عاطل کند | ||||
این سبب را محرم آمد عقلها | و آن سببهاراست محرم انبیا | |||||
این سبب چه بود بتازی گو رسن | اندرین چَه این رسن آمد بفن | |||||
گردش چرخه رسن را علتست | چرخ گردان را ندیدن زلتست | |||||
این رسنهای سببها در جهان | هان و هان زین چرخ سرگردان مدان | |||||
۸۵۰ | تا نمانی صفر و سرگردان چو چرخ | تا نسوزی تو ز بیمغزی چو مرخ | ||||
باد آتش میشود از امر حق | هر دو سرمست آمدند از خمر حق | |||||
آب حلم و آتش خشم ای پسر | هم ز حق بینی چو بگشایی بصر | |||||
گر نبودی واقف از حق جان باد | فرق کی کردی میان قوم عاد |
قصهٔ باد که در عهد هود علیهالسلام قوم عاد را هلاک کرد
هود گرد مؤمنان خطی کشید | نرم میشد باد کانجا میرسید | |||||
۸۵۵ | هر که بیرون بود زان خط جمله را | پاره پاره میسُکُست اندر هوا | ||||
همچنان شیبان راعی میکشید | گرد بر گرد رمه خطی پدید | |||||
چون بجمعه میشد او وقت نماز | تا نیآرد گرگ آنجا ترک تاز | |||||
هیچ گرگی در نرفتی اندر آن | گوسفندی هم نگشتی زآن نشان | |||||
بادِ حرص گرگ و حرص گوسفند | دایرهٔ مرد خدا را بود بند | |||||
۸۶۰ | همچنین باد اجل با عارفان | نرم و خوش همچون نسیم یوسفان | ||||
آتش ابراهیم را دندان نزد | چون گزیدهٔ حق بود چونش گزد | |||||
ز آتش شهوت نزورید اهل دین | باقیانرا برده تا قعر زمین | |||||
موج دریا چون بامر حق بتاخت | اهل موسی را ز قبطی وا شناخت | |||||
خاک قارون را چو فرمان در رسید | با زر و تختش به قعر خود کشید |