برگه:Davari.pdf/۶۱

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

‫پس از دیری رو به کویها آوردند‪ .‬در تبریز هفده و هجده کوی از بزرگ و کوچک شمرده میشد‪ .‬نوبت‬ ‫بنوبت آنها را گردیدند که در هریکی چند روزی با گرد آمدن و روضه خواندن و دروغها سرودن و به مشروطه‬ ‫نیش زدن بسر میبردند‪ .‬دیدنی میبود که از نوشته های دو اروپایی چه شور و تکانی برخاسته و چکارهایی کرده‬ ‫میشد‪.‬‬

‫یک نتیجه دیگر «سیاست الحسینیه» پیدایش دسته هایی بنام «انتظاریون» بود‪ .‬چنانکه گفتیم دکتر جوزف از‬ ‫پندار شیعیان دربارﺓ امام ناپیدا ستایش نوشته و چنین گفته که امید بستن به پیدایش چنان کسی و چشم براه او دوختن‬ ‫مایه زندگی یک توده باشد‪ .‬برخی از ملایان همین را دستاویز گرفته در مشهد و تبریز و دیگر جاها دسته های‬ «انتظاریون» (بیوسندگان) پدید آوردند‪.‬‬

‫صد تن و دویست تن و هزار تن فراهم می نشستند‪ ،‬دعای «ندبه» میخواندند‪ ،‬از دیر کردن امام ناپیدا مینالیدند‪،‬‬ ‫میگریستند‪ ،‬کم کم به شیون کردن و به سر و روی خود کوفتن میرسانیدند و کسانی افتاده از خود میرفتند‪ ،‬و از‬ ‫بامداد تا شامگاه با این کارها بسر میبردند‪ .‬‌همی خواستند با زور ناله و گریه امام ناپیدا را به بیرون آمدن وادارند‪.‬‬ ‫

در تبریز داستان دیگری هم پیش آمد‪ ،‬و آن اینکه چون از نالیدنها و گریستنها و به سر و روی خود کوفتنها‬ ‫سودی بدست نیامد‪ ،‬سید روضه خوانی که پیشوای بیوسندگان میبود چنین گفت‪» :‬‌همه با هم رو به کربلا آوریم‪،‬‬ ‫برویم آیفت[۱]‪‬ خود را از آن درگاه خواهیم»‪ .‬این پیشنهاد را پذیرفتند و انبوهی از توانگر و کمچیز‪ ،‬و از سواره و پیاده‬ ‫براه افتادند‪ .‬نمیدانم چند هزار تن براه افتادند و چه اندازه از ایشان در راه از پا افتاده نابود شدند‪ .‬این میدانم که صد‬ ‫خاندان به گدایی افتاد‪ .‬نیک به یاد میدارم که در آن سال گدایان تازه ای در کوچه ها پیدا شده و برای آنکه از مردم‬ ‫آسانتر پول بگیرند چنین میگفتند‪» :‬ما پدرمان به کربلا رفته».‬‬

‫اینست تاریخچه «سیاست الحسینیه»‪ .‬اینست نمونه ای از آمادگی شیعیان به نمایشهای بیهوده بیخردانه‪.‬‬

ششم ‪ :‬یکی از زشتکاریهای شیعیگری بردن استخوانهای مردگان )مردگان پولدار( به کربلا و‬ ‫نجف و قم و مشهد میباشد‪ .‬اینکار چندان زشت و بیخردانه است که من نمیدانم چه نامی به آن‬ ‫دهم و با چه زبانی بنکوهم‪ .‬کسیکه مرده است باید تن او را سوزانند و یا در زیر خاک نهان گردانند که از بوی‬ ‫بدش آزاری به مردم نرسد ولی آنان مرده را در یک قوطی به روی زمین نگه میدارند‪ ،‬و لانه ای برایش چنان‬ ‫میسازند که بویش بیرون آید و بدینسان مایه آزار مردم میگردند‪ ،‬و چون یکسال ـ بیش یا کم ـ گذشت استخوانهای‬ ‫او را در یک قوطی دیگری گزارده بار میکنند و رو به «عتبات مقدسه» راه می افتند‪.‬‬

‫این کار گذشته از آنکه مردم آزاریست و چه بسا مایه پراکندن بیماریهایی باشد‪ ،‬خود نشانی از نافهمی و‬ ‫دْژآگاهی‌[۲]‪‬ شیعیان و ملایان است‪ .‬خدا میداند تاکنون چه رسواییها از اینراه برخاسته است‪ .‬در زمانهای پیش که‬

  1. آیفت = حاجت‬ ‫(‬ویراینده)
  2. دژآگاه = وحشی ‪ ،‬فرهنگ نادیده‬ (‬ویراینده)