در اینروز ملایان و بازرگانان و توانگران نیز خودداری ننموده با پاهای برهنه و سرهای باز ،گِل به رو مالیده به جلو دسته ها افتادندی ،به سرهاشان خاکستر و کاه ریختندی ،کسانی چندان گریستندی و به سر کوفتندی که از خود رفته افتادندی .بدینسان دسته های گوناگون از اینسو و از آنسو راه افتادندی و در بازارها بهم رسیدندی .انبوه زنان و مردان به تماشا ایستاده گریه کردندی .بسیاری از قمه زنان به خودنمایی ،چندان زدندی که افتاده از خود رفتندی و سالانه چند کس با این آسیب درگذشتندی .
در بسیاری از شهرها روز عاشورا «نخل» گردانیدندی .یک چیز بسیار بزرگ و سنگینی از چوب ساخته «نخل» نامیدندی .هر کویی نخلی داشتی و در آن روز بیست و سی تن یا بیشتر به زیرش رفته آنرا برداشتندی و در کوچه ها گردانیدندی ،و چون دو نخل بهم رسیدی به یکدیگر راه نداده به پیکار برخاستندی و سر و روی همدیگر را خَستندی [۱].گاهی نیز خون ریختندی.
در شهرهایی که دو تیرگی حیدری و نعمتی از میان نرفته بود هر ساله در روز عاشورا پیکار به میان افتادی و سرها شکسته و تن ها کوفته شدی.
از این نادانیها چندان بودی که اگر کسی بشمارد و داستان همه را بنویسد یک کتاب بزرگی باشد .این نادانیها در ایران رواج میداشت تا رضا شاه پهلوی جلو گرفت که ده سال بیشتر ،کم نشانی از این نمایشها دیده شدی .ولی چنانکه میدانیم پس از رفتن او دولت به جلوگیری نمی کوشد و ملایان میکوشند که بار دیگر آنها را رواج دهند و چنانکه میشنویم در بسیاری از شهرها آغاز یافته و در محرم همان نمایشها به میان می آید.[۲]
چنانکه گفتیم این کارها زیانهایی را در پی میداشت و اینک آنها را فهرست وار به کوتاهی میشماریم:
۱ـ داستانی که هزار و سیصد سال پیش رخ داده به آن پرداختن و به گریه و سوگواری برخاستن از خرد روگردانیدن و آن را لگدمال ساختنست .اینکه پنداشته اند که خدا از این گریه و زاری خشنود گردد و پاداشها خرُدانه باشد و سودی از آن برخیزد .گریه و دهد نادانی دیگری از آنان میباشد .خدا از کاری خشنود گردد که بِمویه به یک داستان کهن هزار ساله چسودی تواند داد؟! ...چرا خدا به آن پاداش دهد؟!...
شگفتست که بازماندگان حسین خودشان پس از یکی دو سال ،پیشآمد را فراموش ساختند و به زندگی پرداختند .چنانکه گفتیم علی بن الحسین با یزید آشتی کرد و با او دوستی نمود .سکینه دختر حسین که به گفته روضه خوانان در ویرانه شام مرده است و باشد که شیعیان به این مرگ او خروارها اشک ریخته اند ،سالها پس از آن زیسته و زن مصعب بن زبیر شده بود که سپس نیز زن عبدالملک بن مروان گردید و با خوشیها زندگی بسر داد.