ولی شیعیان پس از هزار و سیصد سال آن داستان را فراموش نمی کنند و آیا این دلیل روشنی به سبکمغزی و بیخردی یک مردمی شمرده نخواهد بود؟!...
۲ـ به سینه زدن ،زنجیر به تن کوفتن ،گِل به رو مالیدن ،خاک به سر ریختن ،سر خود شکافتن ،جُستن و افتادن ،نعره ها کشیدن و اینگونه کارها جز نشان دْژخویی و بیابانیگری نیست. شیعیان اینها را هنری پنداشتندی و اگر در میان تماشاچیان یک یا چند تن اروپایی بودی بنام خودنمایی ،بیشتر کوفتندی و زدندی و بلندتر نعره ها کشیدندی .ولی راستی آنست که همین نادانیها و مانندهای آن دستاویز به دست اروپاییان داده که ایرانیان و دیگر شرقیان را »نیمه وحشی« شمارند و به زندگانی آزاد شاینده ندانند.
اروپاییان از سالها کوشیده اند که شرقیان را در نادانیها و دْژخویی هایی که میداشته اند و میدارند پایدار گردانند و از این رفتار دو نتیجه خواسته اند :یکی آنکه شرقیان در سایه همین نادانیها ،ناتوان و درمانده باشند و به آسانی گردن به یوغ چیرگی آنان گزارند .دیگری اینکه بهانه در دست باشد و به »نیکخواهان جهان« که در اروپا نیز فراوانند پاسخی توانند داد.
یک تن قفل به تن