میگویم» :شما اینرا از کجا میگویید؟! .اگر این سخن راست بودی بایستی بنیادگزار اسلام گوید ،نه اینکه شما به دلخواه به بافندگی پردازید.
از دلیلهایی که در این باره یاد میکنند ،یکی داستان غدیر خم و دیگری داستان کاغذ و خامه خواستن پیغمبر اسلام در دم مرگش میباشد و چون مرا در این باره داستان هست و گفتگویی رفته بهتر میدانم همان را در اینجا بازگویم:
در دیماه سال ۱۳۲۱برای دیدار یاران قزوین با آقای واعظپور ،سفری به آن شهر کردیم .در یکی از نشستها در خانه آقای نصری ،آقای پاکروان چنین آغاز سخن کردند:
«کسانی از علما و دیگران چون شنیده بودند شما خواهید آمد ،با من میگفتند با او مباحثه هایی داریم .من پاسخ دادم آقای کسروی مباحثه نمی کند ولی اگر چیزهایی پرسیدند پاسخ دهد .گفتند پس خواهشمندیم این پرسشهای ما را برسانید و پاسخ خواهید .ایشان که از سنیها هواداری میکنند آیا به داستان غدیر خم چه پاسخ میدهند؟ .در آن روز پیغمبر علی را به خلافت برگزیده گفت» :من کنت مولاه فهذا علی مولاه» .همچنین به داستان خامه و کاغذ خواستن پیغمبر و جلوگیری کردن عمر چه میگویند؟ .پیغمبر در بستر مرگ خواست امام علی بن ابیطالب را به خلافت برگزیند که جایی برای کشاکش دیگران باز نماند .این بود گفت» :ائتونی بقلم و قرطاس اکتب لکم کتابا لن تضلوا بعده ابداً»[۱].
عمر چون داستان را فهمید نگذاشت و چنین گفت» :ان الرجل لیهجر حسبنا کتاب اﷲ» .[۲] به پیغمبر نسبت هذیان گویی داد .من نیک میدانم که شما اینها را از دین نمی شمارید و راستی هم دین اینگونه گفتگوها نیست .ولی چون اینها در دلهای مردم جا گرفته و هر زمانیکه نام دین به میان می آید بیدرنگ به یاد این سخنان میافتند و میپرسند و ما تا به اینها پاسخی ندهیم دست بردار نخواهند بود ،از اینرو من پرسشهای آنان را رسانیدم که شما پاسخهایی بدهید».
این سخنانی بود که آقای پاکروان گفتند .چون در نشست جز از یاران کسان دیگری نیز میبودند به پاسخ پرداخته گفتم :بسیار راستست که این گفتگوها از دین نیست .در هزار و سیصد سال پیش از این ،کشاکشهایی درباره خلافت رخ داده و هرچه بوده پایان یافته و گذشته ،امروز از گفتگوهای آنان چه سودی تواند بود؟!.
اینها نه تنها دین نیست ،خود بی دینیست .راستی را دین برای آنست که مردمان چندین[۳] بیخرد و نافهم نگردند که زندگانی خود را رها کنند و به داستانهای هزار و سیصد سال پیش پردازند و در میان مردگان کشاکش اندازند. کسانیکه اینها را از دین میشمارند معنی دین را ندانسته اند.
دین شناختن معنی جهان و زندگانی و زیستن به آیین خرد است .دین آنست که امروز ایرانیان بدانند که این سرزمینی که خدا به ایشان داده چگونه آباد گردانند و از آن سود جویند و همگی با هم آسوده زیند و خاندانهایی به بینوایی نیفتند و کسانی گرسنه نمانند و دهی ویرانه