آمدیم بسر پایداری ،این نیز بتنهایی دلیل راستگویی نتواند بود زیرا گاهی دروغگو نیز بسر سخن خود پافشاری نماید .آنگاه اگر در برانگیختگی پایداری شرط است ،باب و بهاﺀ هیچیکی راستگو نبوده اند .زیرا باب بارها پشیمانی نموده از دعویهای خود بیزاری جست .بهاﺀ نیز در تهران بابی بودن خود را انکار کرد .آنگاه در عکا بشیوه «تقیه» راه رفته و خود را مسلمان نشان داد.
این نمونه ای از نافهمی بهائیان است که نمیدانند راست و دروغ یک برانگیخته را از چه راه شناسد .اگرچه در این نافهمی مسلمانان نیز با آنان همبازند.
در این باره هم ما در جای دیگری بسخن گشاده و درازی پرداخته معنی برانگیختگی و نشان راستگویی آن را باز نموده ایم[۱]. در اینجا باید بکوتاهی نوشته ،درگذریم.
نشان راستگویی یک برانگیخته هم خود او و گفته ها و کرده هایش میباشد .برانگیختگی نه چیزیست که دروغ بردارد .برانگیختگی برای خوش خوردن و خوش خفتن و یاوه بافتن نیست که هرکسی تواند .یک برانگیخته باید با همه گمراهیها نبرد آغازد و بیپایگی هریک از آنها را روشن گرداند ،و آنگاه یکشاهراهی برای زندگانی نشان دهد. چون داور نیک و بد و راست و کج خرد است ،یک برانگیخته باید هرچه میگوید با خرد راست درآید.
کسی اگر چنین بود راستگوست و کاری از پیش تواند برد ،وگرنه دروغگوییش بآشکار افتاده رسوا خواهد شد. اینست نشان راستگویی یک برانگیخته ،و بهمین نشانست که باید گفت :باب و بهاﺀ جز دروغگویانی نبوده اند .زیرا گذشته از اینکه با هیچ گمراهی بکوشش نپرداخته و هیچ نادانسته ای را دانسته نگردانیده اند ،آن یکی بیخردانه دعوی مهدی بودن کرده ،عربیهای غلط بافته ،سخنان پوچی گفته .این یکی لاف خدایی زده ،غلط بافیهای پوچ بسیار کرده، زیارتنامه ساخته ،که همه اینها از خرد دور است.
باب و بهاﺀ در قانونگزاری (یا بگفته خودشان :احکام) نیز بیخردیهای بسیاری از خود نشان داده اند .نوشته های باب چندان بیخردانه است که چنانکه گفتیم ناچار شده اند که آنها را از میان برند و از مردم پوشیده دارند ،و من نیاز نمیبینم در اینجا از آنها سخن رانم .اما از بهاﺀ یک نمونه یاد میکنم:
یکی از نوشته های بهاﺀ لوحیست که بنام احمد نامی نوشته و در آنجا چنین گفته:
فاحفظ یا احمد هذا اللوح ثم اقرأه فی ایامک و لا تکن من الصابرین فان اﷲ قد قدر لقارئها اجرمأه شهید.
معنی آنکه» :ای احمد این لوح را از بر کن و در روزهایت آن را بخوان و نشکیب .زیرا خدا بخواننده آن مزد صد شهید نوشته».
«شهید» در زبان اسلام کسی را گفتندی که در راه خدا (یا بهتر گوییم :در جنگهای اسلامی) کشته شود .چنین کسی چون کارش سخت و خود جانبازی میبود و از آنسو نتیجه بزرگی از آن کار بدست آمدی ،اسلام به او ارج نهاده و مزدهای بزرگی در نزد خدا نوید داده.
بهاﺀ میگوید :هرکس یکبار این لوح را بخواند ،خدا به او مزد صد شهید خواهد داد .نخست باید پرسید چرا؟!.. مگر خواندن یک لوح چه سختی میدارد یا نتیجه بزرگی از آن بر میآید که چنین مزد بسیار بزرگی بخواننده آن داده
- ↑ کتاب «ورجاوند بنیاد»