برگه:BAHAYIGARI b2.pdf/۲۸

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.
بهائی‌گری/ احمد کسروی
 

واژه نامه

آدینه ـ جمعه‬

آرایه ـ زینت‬

آگنده ـ پر‬

آگهی ـ اطلاعیه‬

آمیغ ـ حقیقت‬

آواز ـ صدا‬

آوازه ـ شهرت‬

آهنگ ـ قصد‬

آهیخته ـ کشیدن (شمشیر)‬

ارج ـ ارزش ‪ ،‬قدر‬

بازپرس ـ بازپرسیدن‬

باز نمودن ـ بیان کردن‬

بایا ؛ باینده ـ وظیفه ‪ ،‬واجب‬

بسیج ـ تدارک ‪ ،‬تهیه‬

بیشوند ـ بیعلت ‪ ،‬بیدلیل‬

بیکبار ـ یکدفعه ‪ ،‬بکلی‌‬

بیوسیدن ـ انتظار داشتن‬

پروا ـ توجه ‪ ،‬اعتنا‬

پیکر ؛ پیکره ـ عکس‬

تراویدن ـ بیرون آمدن‬

جستار ـ (همچون گفتار) مبحث‬

چندان ـ آنقدر‬

چندین ـ اینقدر‬

چیرگی ـ تسلط ‪ ،‬غلبه‬

چیره ـ مسلط ‪ ،‬غالب‬

خستوان ـ معترف‬

خستویدن ـ اعتراف کردن‬

داراک ـ آنچه دارند ‪ ،‬مال‬

داوری ـ قضاوت‬

درآمدن ـ وارد شدن‬

درچیدن ـ مرتب کردن‬

درچیده ـ مرتب‬

درفش ـ پرچم‬

دژرفتاری ـ (دژ همچون لژ) بدرفتاری‬

دستاویز ـ بهانه‬

دیه ـ ده ‪ ،‬روستا‬

رشگ ـ حسد‬

رویه ـ (همچون مویه) صورت ‪ ،‬ظاهر‬

سزا ؛ سزنده ـ روا ‪ ،‬جایز‬

سهش ـ (همچون جهش) احساس درونی‌‬

شایا ؛ شاینده ـ شایسته ‪ ،‬لایق‬

شایندگی ـ شایستگی ‪ ،‬لیاقت‬

شکیب ـ صبر‬

شوند ـ (همچون بلند) علت ‪ ،‬دلیل‬

فرهش ـ وحی ‪ ،‬آنچه بدل افتد‬

کالبد ـ جسم‬

گزارش ـ تأویل‬

گماردن ؛ گماشتن ـ مأموریت دادن‬

گماشته ـ مأمور‬

گوهر ـ اصل ‪ ،‬ذات‬