همراهش گردانیده اند .پس از آن نیز دولت امپراتوری روس در نهان و آشکار هواداری از بهاﺀ و دسته او نشان میداده .اینست در عشق آباد و دیگر جاها آزادی به ایشان داده شده.
از آنسو انگلیسیان بنام همچشمی که در سیاست شرقی خود با روسیان میداشتند ،بمیرزا یحیی ازل که از بهاﺀ جدا گردیده دسته دیگری بنام ازلیان میداشت ،پشتیبانی مینموده اند .بویژه پس از آنکه جزیره قبرس که نشیمنگاه ازل میبود ،بدست ایشان افتاده که دلبستگیشان به او و پیروانش بیشتر گردیده.
چاپ کتاب «نقطه الکاف» که پروفسور براون بآن برخاسته و آن «مقدمه» دلسوزانه ای که نوشته ،اگرچه عنوانش دلسوزی بتاریخ و دلبستگی بآشکار شدن آمیغهای تاریخیست ،ولی انگیزه نهانیش پشتیبانی از ازل و از بابیان میبوده.
سالها چنین میگذشته و از دو دسته ،آن یکی پشتیبانی از روسیان میدیده و این یکی از هواداری انگلیسیان بهره میجسته .و این پشتیبانی و هواداری در پیشامدهای درون ایران بی هنایش نمیبوده تا هنگامیکه جنگ جهانگیر گذشته پیش آمده .چون در نتیجه آن جنگ از یکسو دولت امپراتوری روس با سیاستهای خود برافتاد و از میان رفت و از یکسو دولت انگلیس بفلسطین که عکاﺀ کانون بهائیگری در آنجاست ،دست یافت .از آنسوی تا این هنگام میرزا یحیی مرده و دستگاه او بهم خورده و ازلیان چه در ایران و چه در دیگر جاها سست و گمنام گردیده بودند .این پیشامدها آن حال پیش را از میان برده است.
یکی از داستانهایی که دستاویز بدست بدخواهان بهائیگری داده و راستی را داستان ننگ آوری میباشد ،آنست که پس از چیره گردیدن انگلیسیان بفلسطین ،عبدالبهاﺀ درخواست لقب «سر» (sir) از آن دولت کرده و چون داده اند ،روز رسیدن فرمان و نشان در عکاﺀ جشنی برپا گردانیده و موزیک نوازیده اند و در همان بزم پیکره ای برداشته اند .پیداست که عبدالبهاﺀ این را شوند پیشرفت بهائیگری و نیرومندی بهائیان پنداشته و کرده .ولی راستی را جز مایه رسوایی نبوده است و جز بناتوانی بهائیان نتواند افزود.