مهدیگری (یا اینکه کسی با نیروی بیرون از آیین «خارق العاده» برخیزد و جهان را بنیکی آورد) گذشته از اینکه پندار بیپاست و چنانکه گفتیم پدید آورده جهودان و ایرانیانست ،خود با آیین خدا (یا بهتر گویم :با آیین گردش جهان) ناسازگار میباشد.
چنانکه در جاهای دیگری بارها گفته ایم یکی از چیزهایی که باید هرکسی بداند و بشناسد آیین گردش جهانست .این خود پایه بزرگی از دین میباشد .باید هرکسی این را بداند و بشناسد تا بچیزهای بیرون از آیین دل نبندد و فریب نخورد.
مهدیگری از دو راه بیرون از آیین جهان میباشد:
نخست از اینراه که میپندارند مهدی با یک نیرویی بیرون از آیین جهان خواهد آمد و بکارهایی که بیرون از توانایی دیگرانست خواهد برخاست.
دوم از اینراه که میپندارند جهان را بیکبار دیگر خواهد گردانید و ریشه بدیها را از جهان خواهد برانداخت.
اینها هر دو پندار است و هر دو نشدنیست .آری ،خدا هرگاه که خواهد و هرکه را خواهد براهنمایی مردمان برانگیزد .ولی آن راهنما بکارهایی بیرون از آیین نیاز نخواهد داشت .کاری که او خواهد کرد اینست که با گمراهیها و نادانیها نبرد کند و با روشن گردانیدن آمیغها ،خردها را بتکان آورد و یک راه راستی برای زندگانی نشان دهد و جهان را چند گامی پیش برد .اینست آنکه یک راهنمای خدایی خواهد کرد ،تاکنون این بوده است و در آینده نیز این خواهد بود .آن چیزی را که درباره مهدی و کارهایش میپندارند همه بیپا و دور از خرد است.
درباره نیکی نیز آدمیان از روزیکه در روی زمین پیدا شده اند زندگانی رو بپیشرفت و آدمیان رو بسوی بهتری داشته اند .تمدن یا شهریگری که گفته میشود جز این پیشرفت آدمیان نیست .چیزیکه هست این پیشرفت تاکنون گام بگام بوده است و در آینده نیز چنین خواهد بود .آدمی شاینده آنست که از بدیها پیراسته گردد و برای برخورداری درست از آسایش و خرسندی راهی باز است .ولی اینراه نه آنست که هواداران مهدیگری پنداشته اند.
میباید گفت :هواداران مهدیگری کسانیند که میخواهند راه کوشش بنیکی را نشناسند و خود نیک نباشند ،ولی یک کسی با نیروهای پنداری پیدا شود و جهان را از یک راه پنداری بنیکی آورد .میباید گفت این پندار بیش از همه نتیجه سست نهادی و تنبلی میباشد.
بهرحال مهدیگری پنداریست که از هر سو جای ایراد است و چنانکه دیدیم پایه بابیگری و بهائیگری همین میباشد.
شگفتر آنکه سید باب در همه جا از محمد بن الحسن العسگری که مهدی شیعیانست سخن رانده و خود را «در» او نامیده .بلکه در یکجا سخن از دیدن آن امام رانده .سپس نیز که بدعوی قائمی برخاسته ،خواستش جز همان «قائم» نمیبوده (از روی تأویلی که شیخ احمد کرده بود) و در همه جا دلیل از حدیثهای شیعیان آورده .این یک چیز بسیار آشکاریست.
با اینحال بتازگی بهائیان سخن دیگر گردانیده ،مهدی شیعیان را نپذیرفته و بودن فرزند حسن عسکری را از ریشه دروغ میشمارند .عبدالحسین آواره که تاریخی با دستور عبدالبهاﺀ نوشته و بچاپ رسانیده ،در آغاز آن در این زمینه