برگه:BAHAYIGARI b2.pdf/۳

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.
بهائی‌گری/ احمد کسروی
 

‫بسخن درازی پرداخته و به این نتیجه رسیده که یک مهدی بایستی برخیزد و آن سید باب میبوده‪ ،‬ولی مهدی که‬ ‫شیعیان باور میداشتند و میدارند جز دروغ نمیباشد‪.‬‬

‫جای پرسش است که پس آن همه گفته های سید باب از چه راه میبوده؟!‪ ..‬چشده که خود آن مهدی این را‬ ‫نفهمیده و شما اکنون میفهمید؟!‪ ..‬این یک نمونه ایست که چگونه کیش بهایی هر زمان رنگ دیگری تواند پذیرفت‪.‬‬

دوم‪‬: کیش بهایی از معنی دین بیرون و با آن ناسازگار است‪ .‬چنانکه در جاهای دیگر بارها گفته ایم «دین‬ ‫شناختن جهان و معنی زندگانی و زیستن بآیین خرد است»‪ .‬معنی راست دین این میباشد‪.‬‬

‫ولی در کیشها این معنی را نشناخته اند‪ .‬پیروان کیشها دین را چیزهایی در کناره زندگانی و دستگاهی برای‬ ‫خواست دیگری میشناسند‪ .‬مثلا در نزد مسیحیان دین دستگاهی برای شناسانیدن مسیح (فرزند خدا) و نشان دادن‬ ‫جایگاه اوست و دینداران کسانیند که بفرزند خدا بودن مسیح گردن گزارند و همیشه با یاد او زیند‪ .‬در نزد شیعیان‪،‬‬ ‫دین دستگاهی برای بزرگ داشتن چهارده معصوم (گرامی داشتگان خدا) و یاوران خدا شناختن ایشان و بیاد آنان‬ ‫پرداختن میباشد‪.‬‬

‫بهاﺀ نیز دین را به همان معنی دانسته و اینست دستگاهی همچون دستگاه مسیحیگری یا شیعیگری برای بزرگ‬ ‫گردانیدن خود و جایگاه بلندی باز کردن برای خود پدید آورده‪ .‬شما چون نوشته هایش را بخوانید بیش از همه‬ ‫ستایش از «شأن و عظمت خودش» میکند و افسوس میخورد که چرا مردم و ملایان او را (که خدای کوچک میبوده)‬ ‫نمیشناسند‪ .‬در اقدسش میگوید‪:‬‬

‫تبکی علیکم عین عنایتی لانکم ما عرفتم الذی دعوتموه فی العشی و الاشراق و فی کل اصیل‪.‬‬

‫معنی آنکه‪» :‬پروای من بشما میگرید‪ .‬زیرا نشناختید کسی را که در شام و بامداد و نیمروز خوانده بودید»‪.‬‬ ‫در گفته های این پیغمبر بزرگ یا خدای کوچک آنچه نیست پرداختن بجهان و زندگانی و باز نمودن‬ ‫آمیغهاست‪ .‬شما در سراسر نوشته های او سخنی را که مردم نمیدانسته اند و گفته‪ ،‬پیدا نخواهید کرد‪.‬‬

‫یکی از کارهای بزرگ دین نبرد با گمراهیهای زمان و برانداختن آنهاست که راه را برای پیشرفت خود صاف‬ ‫گرداند‪ .‬گمراهیهای زمان بهاﺀ اﷲ شیعیگری و شیخیگری و علی اللهیگری و فلسفه و خراباتیگری و مانند اینها بوده که‬ ‫او به هیچیک نپرداخته بجای خود که از همه آنها سود جسته‪ .‬اگر راستی را بخواهید‪ ،‬او این گمراهیها را در هم‬ ‫آمیخته و یک گمراهی نوین پدید آورده‪ .‬اینمرد برای راهنمایی یا برانگیختگی مایه ای بایا نمیشمارده و درباره پیغمبر‬ ‫اسلام چنین میپنداشته که برخاسته و آن آیه ها را ساخته و مردم را بسرش گرد آورده‪ .‬اینست برای خود نیز بیش از‬ ‫این بایا نمیشمارده که در برابر قرآن کتابی پدید آورد و آیه هایی همچون آیه های او ببافد‪ .‬‌همین را بس میشمارده‪.‬‬ ‫این است پیاپی فشار میآورد که چرا بمن «ایمان» نمیآورید؟!‪ ..‬چرا مرا بخدایی نمیپذیرید؟!‪..‬‬

‫از ناآگاهی این نمیدانسته که پیغمبر اسلام با یک مایه خدایی برخاست و راز کار او نبرد با بت پرستی و کوشش‬ ‫ببرانداختن آن گمراهی و باز نمودن آمیغهای زندگانی میبود‪ .‬وگرنه از تنها آیه سرایی کاری پیش نرفتی و سودی‬ ‫برنخاستی‪.‬‬