مثل اوایل مردی فعال و در راه خدمت به مملکت خود ساعی دیدم.
۲۸ ژوئیه = ۱۰ ذیالحجه
تمام این روزها بعد از ظهر باد و طوفان برمیخیزد و گرما طاقتفرساست و شبها در دنبال طوفان شدید باران فراوان میریزد. همۀ ما متأسفیم که شرفیابی وزیر مختار روسیه ما را مجبور کرد که به این زودی از جلگۀ لار پایین بیاییم زیرا که حالا میبینیم که تحمل شبهای سرد آنجا برای ما از گرمای سوزان اینجا آسانتر بود.
با وجود این گرما باید امروز برای حضور در مراسم عید قربان به طهران برویم. عید قربان را مسلمین به یادگار حضرت ابراهیم میگیرند و در این روز هر مسلمان مؤمنی باید لااقل جوجهای را سر ببرد. سلطان عثمانی به دست خود گوسفندی را در اسلامبول قربانی میکند ولی در طهران شاهنشاه امر به کشتن شتری میدهد تا از سلطان عقب نمانده باشد و چون از مباشرت به نحر شتر اکراه دارد هر سال از این حق شاهانه صرف نظر میکند و آن را به یک نفر شبیه به خود که روز عید لباسی فاخر در بر میکند و بر اسبی آراسته مینشیند وامیگذارد. این مرد به قدری به شاه شبیه است که تا مدتی مردم او را به جای شاه میگرفتند.
مراسم نحر شتر قربانی در میدان نگارستان صورت میگیرد و شاه با لباس تمام رسمی با همراهان در بالاخانه مینشیند. جمعیت زیاد در کنار منازل اطراف یا روی پشتبامها برای تماشا میایستند.
شتر را که سراپا غرقه در زینت و آرایش است از خیابان ظلالسلطان با یک دسته نظامی و شاه یک روزه که نیزهای در دست دارد وارد میدان نگارستان میکند در حالی که بیچاره شتر قربانی پیش میآید و بیخبرانه سر خود را به طرف چپ و راست بر میگرداند. همینکه حیوان به وسط میدان رسید جل و جهاز لطیفی را که بر او انداخته بودند برمیدارند و با یک نیزه حلقوم او را میشکافند. هنوز حیوان بینوا جان نداده جمعیت با فریاد و تنهزدن به یکدیگر بر سر او میریزند و قطعهقطعه گوشت او را از دست یکدیگر میربایند.
این قبیل مراسم چه به عنوان سوگواری برای ائمه باشد چه به عنوان قربانی منتهی