است که به شکل ابر دورادور آن را میگیرد و این قلۀ عظیم را در زیر خود مستور و مخفی مینماید.
دو روز در این درۀ مخوف تنگ و پرپیچوخم ماندیم و از حدت حرارت که در سایه ۳۰ درجه بود و نداشتن هوای آزاد بسیار در عذاب بودیم و از اینها بدتر به هر طرف که قدم میزدیم مار جلوی چشم ما نمودار میگردید و همین امروز که ۲۴ ذی القعده است نوکر من یکی از آنها را که داخل چادر شده بود گرفت.
این مارها از این افعیهای شاخداری نیست که من در الجزایر و قرهطاغ دیده بودم ولی شباهت بین آنها زیاد است چه این مارها هم به همان کوچکی و کوتاهی و تیرهرنگی هستند و سرشان نیز مانند سر آن افعیها مثلثی شکل است. دست یک نفر قاطرچی و چند رأس از حیوانات را هم همین شب گذشته مار گزیده است.
۱۳ ژوئیه = ۲۵ ذیالقعده
امروز از راه دیگری که شمالیتر و قدری از راه پریروزی بهتر بود به جلگۀ لار برگشتیم و در چهلچشمه نزدیک مصب سیاهپلاسرود تقریباً دو کیلومتری اردوگاه سابق اردو زدیم.
۱۴ ژوئیه = ۲۵ ذیالقعده
امروز روز عید ملی ماست، دیشب هوا فوق العاده سرد بود و ساعت سه صبح میزان الحراره نه درجه را نشان میداد، همۀ ما در زیر پوستین که لبادۀ بلندی است از پوست گوسفند و آستری پشمی دارد خوابیده بودیم. پوستین برای این قبیل ارتفاعات از لوازم است.
هر که را میدیدیم از سردرد مینالید و علت آن تنها باد و بیخوابی نبود بلکه نباتات این حدود که عطری تند و زننده دارند این سردرد را تولید کرده. اثر بوتههای مرزه و همیشهبهار از زیر فرش چادرها که به عجله دیشب برای حفظ خود از باد برپا داشتیم نمودار و باعث زحمت است. دورادور ما نباتات مناطق پرآب با برگهای پهن به قدری زیاد و عطر آنها به اندازهای زننده است که ما را به عذاب آورده. با وجود این مصائب باز