بعضی از اوقات حتی موجب واژه ناخوانا انتخاب میشود و باعث گیجی و درماندگی و در چنان شرایطی البته که روشهای سمعی و بصری مقری و گریزی است. اما در شرایطی که ما بسر میبریم و هیچ شهری از شهرهامان نیست که کتابخانه مرتبی داشته باشد آیا بهتر نیست که بجای صرف مخارج هنگفت برای تهیه ابزار و آلات سمعی و بصری بکوشیم تا امکان مواجهه بچههای مردم بکتاب بیشتر بشود؟
ج ـ دستور زبان فارسی درس رسمی کلاسهای دبیرستان نیست. و آنرا اصلاً جدی نمیگیرند. فقط در کلاسهای آخر دبستان آنهم بصورتی بسیار ناقص یکی دو سال دستور زبان تدریس میشود و دنباله چنین درس مهمی را- اگر کسی گذارش بدانشگاه افتاد - دانشکده ادبیات میگیرند. در حالیکه دستور زبان باید در سالهایی بسیار جدی گرفته شود که شاگرد مدرسه قدرت تعقل یافته یعنی در سالهای دوره دوم دبیرستان، و بعلت همین وقعه دور و درازی که در کار تدریس دستور زبان رخ میدهد ( بگذریم که اگر شاگردی از دبیرستان ترک تحصیل کرد یا رشتههای غیر ادبی دانشگاه را برگزید در حقیقت از دبستان که بیرون آمد با دستور زبان وداع گفته است ) هیچ فارغ التحصیل دبیرستانی نیست که خبری از دستور. زبان داشته باشد.
علل و موجبات فراوان دیگری نیز هست که موجب این کساد بازار زبان و ادب فارسی شده است از قبیل كمك غیر عمدی به بسته شدن شعبههای ادبی دبیرستانها سهل انگاری مجدد در مورد امتحان کلی زبان فارسی در کنکور دانشگاه ممنوع ساختن پرداخت حق التدریس برای درسهای ادبی - بلبلی کردن طوطی صفتانه بزرگان قوم با نگریزی (!) در هر محفل و مجلس و هر تشریفات سیاسی و رویهمرفته پیش آوردن موجباتی که روز بروز از شان و اعتبار زبان و ادبیات فارسی کاسته است... و البته این امور از نظر تیزی اولیای امور فرهنگ پوشیده نیست. اینها و بسیاری عوامل دست دوم دیگر که ذکر آنها موجب اطاله کلام خواهد شد مجموعا باعث شده اند که بزبان و ادبیات فارسی نه تنها در دبیر رستانها بلکه حتی در