کنند! این است زندگی ما و ناچار برگهای این زندگیست که چنین مطبوعاتیرا میسازد زندگیای خالی از اصالت ورتك محل خالی از صمیمیت و پر از نادانی و پرمدعایی و ندانم کاری و همه چیزش درهم. اگروزنه سنگین مطبوعات امروز ما را این «رنگین» نامهها میسازند برای این است که سراسرزندگی ما چیزی جز بزك نیست. کفشهامان خوب واکس خورده است و کراواتهامان، اتودار، وزلفها بریانتین خورده و از بانکها قرض تومانی یکفران میکنیم تا خانهای و ماشینی و یخچالی بخریم و هنوز قسط آنها تمام نشده زیر بار قسط تلویزیون پرویم و قالیها در گرو فلان بانك بپوسد و ترمهها و نقرههای اصفهان بحراج برود و شب که بخانه بر میگردیم حتی حال اینرا نداشته باشیم که جدول روز نامه را حل کنیم آنهم در مملکتی که سراسر یك ولایت ممسنیاش مال یك خان است و هنوز برسم «زهن»[۱] سهم اربابی محصول رعیت را بحسب قدرت پرتاب نیزه سواران مزدورخان اندازه میگیرند وزندگی یکساله تمام اهالی یك آبادی در گرو فصل سرخرمن است. و تازه هر یك از همین روز نامهها و مطبوعات در هر یك از همان دهات ایرة المعار فیست پر از خواندنیها و عجایب و حرفهای تازه در آمده من و تو یك دسته آنها را هم بزور بد و قران کرایه میکنیم اما نوکر همان خان وقتی از شهر بر میگردد همچون بشیرامین است که با دوسه تا از این روزنامهها و مجلات انگار سر شیر آورده است یا آب حیات از ظلمات این است که جمع میشوند و میرزای ده بلند بلند میخواند و دیگران گوش میدهند و آب لك و لوچهشان را بزحمت جمع میکنند. فضاحت
در این است که همین روز نامههای هرزه در تمام دهات دارند کم کم جای
- ↑ Zehn - ازین قرار است که بعد از درو کردن کشت سواری با چوب بلندی در دست از طرف خان می آید و برای زرع و پیمان اراضی هر يك از رعایا سواره عرض و طول زمین را بتاخت می پیماید در حالیکه با چوب بلندی که در دست دارد مثلا طول و عرض زمین را اندازه میگیرد بعد طول و عرض و اغرب درهم کنند و مساحت زمین که بدست آمد معین میکنند که فلا نقدر محصول دارد - پس فلا نقدر حق اربایی.