برگه:3MaqaalehDigar.pdf/۳۱

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

تمام قرائتهای دیگر را می‌گیرند. جای «محبوب القلوب» و «حسین کرد» و «زعفر نامه» و «آق والدین» را که هر کدام باهمه مضحکی - شان دست کم زیانی روان داشتند و هدفی روشن و قصدی خالی از اغراض و نتیجه‌ای مثبت اگر در شهر‌ها این مطبوعات جای هر خواندنی دیگر بچه مدرسه‌ای‌ها را گرفته است و آنچه معلم‌ها می‌گویند در قیاس با مطالب در صفحه هر مطبوعه‌ای در حکم پرچانگیه‌ای خرفت‌ترین پدر بزرگهاست غمی نیست. آن درس‌ها که ما درین مدارس می‌دهیم ارزش یك خواب نامه را هم ندارد. و گذشته از این شهر‌های ما آب از سرشان هم گذشته است. این مسطوره‌های بچگانه احمقانه‌ترین فرنگی مآبی‌ها در خور غم خواری هم نیست با آن شهردار‌هایش و آن بازارهای كن فیكونش غم دست نخوردگی‌ها و بکارت‌ها را باید خورد و اصالت‌ها را که هنوز گاه و بیگاه در گوشه‌های دهان بچشم می‌آیند.

آنکه روزنامه می‌نویسد و مجله اداره می‌کند بندرت فهم اینرا دارد یا فرصت این را که فردا بیندیشد یا باین بیندیشد که همین زبان فارسی با تنگی دایره قلمرو امروزیش بازهم در افغان و هند و پاکستان و عراق خواننده دارد و می‌ارزد اگر در فکر آن خوانندگان دور دست هم باشیم. یا با این بیاندیشد که چرا روز نامه‌نویسی در این روزگارما چاه ویلی شده است برای هر نویسنده وامانده‌ای یا وازده‌ای یا هر مدعی نویسندگی‌ای؛ در حالیکه بزرگترین نویسندگان دنیا از «همینگوی» گرفته تا «آلبر کامو» از « بالزاک» گرفته تا « داستایوسکی» كلاس تهیه کار خود را در اوراق روز نامه‌ها گذرانده‌اند و در دفاتر روزنامه نگاران باشعور و مواد پرورش یافته‌اند. و اینجا درست برعکس شده است. غیر از یکی دو نفر مثل دشتی و حجازی که کلاس تهیه خود را در روز نامه‌ها دیده‌اند تمام روزنامه‌نویسانی که سرشان بتنشان می‌ارزد و الخوردگان عالم نویسندگی.‌اند و دشدگان از این کلاس قناعت وسعه صدر و نجابت درست است که خوانندگان امروزه مطبوعات بسیار فزونتر زد تا سال بیست و ناچار پول بیشتری برای خرید مطبوعات میدهند و ناچار قیمت اعلان‌ها از سطری دو قران بدو تومان بالا رفته است و ناچار مزد نویسندگی مطبوعات نیز افزایش یافته و بازهم ناچار