برگه:کاوه، دورهٔ جدید، سال دوّم، شمارهٔ ۴، ۴ خمسهٔ مسترقه ۱۲۹۰ یزدگردی، ۱ شعبان ۱۳۳۹ قمری، ۱۰ آوریل ۱۹۲۱ میلادی.pdf/۷

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
شماره ۴
صفحهٔ
﴿ کاوه ﴾

مدارس میخوانند و سه چهار کرور مردم باسواد پیدا میشود و بدینطریق مملکت از اغلب نواقص و معایب و خرابیهای خود بتدریج نجات میابد. یک رسالهٔ کوچک در مضرّات جسمانی و روحانی و ارثی و اخلاقی و ملی و اجتماعی تریاک پنجاه هزار مردم را بترک تریاک بر میانگیزد، یک مقالهٔ روزنامه صد هزار نفر را وادار بداوطلبی برای رفتن بجنگ برای دفاع از مملکت در موقع خطر وطن مینماید، یک کتاب خوب یک انقلاب اجتماعی یا اخلاقی عظیم ایجاد میکند و مجلس ملی ایران چنانکه دلخواه و هوس بعضی است (که باستعمال کلمه فرنگی آن هوسی دارند ) واقعاً «پارلمان» میشود یعنی در گلپایگان و کازرون و اردبیل و تویسرکان هم اشخاص کلاهی باسواد برای وکالت پیدا میشود و آنوقت است که در میان مردم باسواد اشخاص وطن‌دوست و کاری بیشتر پیدا میشود و اگر دو ثلث آنها بدرد نخورند و یا فاسد و بیقید در بیایند یک ثلث دیگر کافی اصلاح مملکت خواهد بود ور نه چنانکه از قدیم‌الأیام گفته‌اند با یک گل بهار نمیشود و دو سه نفر آدم بیغرض پرشور هر قدر هم آتشین باشند یک دریای یخ را نمیتوانند گرم کنند. میرزا جهانگیر خان، حاجی میرزا ابراهیم وکیل تبریز، شیخ محمد خیابانی، و امثال آنها (اگر در تاریخ اخیر ایران یک مثل دیگری بتوان پیدا کرد که من فعلاً نمیتوانم ) هر کدام یک نور الهی و یک ظهور مَلَکی بودند که در ملک شوره‌زار بدبخت ایران تجلّی کردند و بواسطهٔ شور و نیّت خالص و پاک هر کدام از آنان برای یک مملکت تربیت شده مصدر فواید عمده میتوانستند بشوند لکن هر سه مثل شمع در تاریکی سوختند و تمام شدند و رفتند و باز تاریکی بر آنها غلبه کرد.

تعلیم عمومی پس از آنکه همه قبول کرده باشند که نجات حقیقی و قطعی مملکت بعلم است یک مسئلهٔ دیگر هم پیش میآید و آن این است که این فایده و سرّ ترقّی در تعلیم عالی و داشتن اشخاص خیلی عالم و دارالفنون تمام کرده و در داشتن دارالفنون است یا در عمومی بودن تعلیم ابتدای و سواد خواندن و نوشتن و مقدمات؟ این فقره پیش از این در خیلی از ممالک که تازه قدم بخطّ ترقی گذاشتـه بودند مذاکره و مباحثه شده و شاید لازم نباشد پیشروان ترقّی ایران در این موضوع دوباره اجتهادات و مباحثات کنند. با وجود مسلمیّت فواید فوق‌العادهٔ هر دو نوع از تعلیم عقیدهٔ اغلب حکما و علمای این فنّ آنست که اصل فایده و سرّ ترقی در تعلیم عمومی است و با سواد شدن عامّهٔ مردم مملکت پایهٔ ترقّی اجتماعی آنرا بالا میبرد و تولید دارالفنون هم میکند ور نه با جهالت عامّه و استیلای ظلمت نادانی و بیسوادی بر انبوه ملّت یک دسته اشخاص عالم و کامل بچه معجزه در مقابل یک دنیا عوامّ جاهل خیالات خوب خود را پیش توانند برد؟

فرقهٔ تعلیم و ستارهٔ امید در میان اینهمه فرقه‌ها و احزاب و انجمنها و جمعیّتها و محافل که در ایران تشکیل شده و میشود کمتر دیده میشد که یک هیئتی هم برای سعی در تعلیم عمومی و نشر علم و معرفت تشکیل شده و برای این مقصود کار کند. خوشبختانه اخیراً در جراید ایران خبر تشکیل یک چنین هیئتی بنام «جمعیت معارف خواهان» بنظر رسید که بسیار اسباب انبساط خاطر دوستان علم و معرفت است. از اشخاصی که این جمعیّت را تشکیل داده‌اند و اجزای ترکیبی آن و هم از آثار آن هنوز اطلاعی نداریم ولی اگر بالفاظ دستور اساسی آن که در جراید ایران نشر شده و دارای ۱۷ مادّه است نظر کرده و از روی آنها حکم کنیم تشکیل این جمعیت از اسباب امیدواری و شایستهٔ تبریک و تحسین است و باید تمام وطن‌دوستان بتقویت و ترقی این چنین جمعیتی که مقصود آن (بدون منازعات سیاسی) «جلب افکار عامّه بنشر و توسعهٔ معارف بوسایل مقتضیه» و «تأسیس دارالمعلمین و دارالمعلّمات در مرکز و ولایات» و «توجه کامل بمعارف ایالات و ولایات» و «توجه کامل بحال معلّمین و مدیران مدارس ابتدائی . . . . الخ» و «تأسیس کتابخانه . . .» میباشد بجان و دل بکوشند.

دستور معیّن و نتیجه ممکن است خوانندگان این مقاله پس از ملاحظهٔ کلیات سابق‌الذّکر منتظر یک دستور معیّن عملی و نتایج تجارب نویسندهٔ مقاله باشند که راه عملی کار را نیز نشان بدهد لهذا نمیخواهیم این سطور را ختم کنیم بدون اینکه چند کله در خصوص اموری که بعقیدهٔ ما ما را بتدریج بمقصود میرساند بگوئیم.

اوّلاً لازم‌ترین چیزها همانست که گفته شد یعنی باید قوا و توجّه سیاسیّون ایران و پیشروان ملّت عموماً بسوی ترویج جدّی عقیدهٔ لزوم نشر علم و معرفت و وعظ برای این مقصود مصروف و معطوف بشود و بتکرار منظم و مستمرّ و تشویق و تحریک و هیجان آوردن عامّه و نطق و خطابت و نوشتن این عقیده را در مغز عامّهٔ ملّت جا داده و ملکهٔ راسخه کنند که لازم‌ترین امور ملّی و اوجب واجبات و مهمترین فرائض همانا تعلیم عمومی است تا این اعتقاد نیز مانند عقاید مذهبی و سیاسی رایجه مثلاً ضدیّت باستیلای روس و زیارت مشاهد مقدّسه و غیره در عروق و اعصاب تمام مردم ساری و نافذ شود. ثانیاً تشکیل هیئتهای جدّی برای نشر علم و سواد در اکناف مملکت. ثالثاً تقویت زیاد بمدارس و تأسیساتی که پایهٔ استوار و اساس ثابت و منظّم دارند و مخصوصاً مدارس آمریکانی که فواید عظیمه برای مملکت دارند و غرض سیاسی ندارند و غرض مذهبی و موعظهٔ آنها هم در مسلمین جز اثر اخلاقی مطلوب نتیجهٔ خطرناکی نبخشیده و مطّلعین میدانند که بلغارستان جوان تا اندازهٔ مهمّی مخلوق مدرسهٔ آمریکائی اسلامبول موسوم به روبِرت کالج است. رابعاً تشکیل کتابخانهٔ مهمی در طهران و کتابخانهای کوچکتری در شهرهای بزرگ که دسترس عامّه باشد بوسیلهٔ جمع اعانه و وصیّت متموّلین و دادن اداره و تولیت آن بیک ادارهٔ فرنگی مقیم ایران و از همه بهتر بیکی از مدارس خارجه در ایران. خامساً جمع سرمایه‌ای برای ترجمه و نشر کتب مفیدۂ کوچک عام‌المنفعه که در احیای ملّت تأثیر مهمّ دارد بفارسی سهل و ساده و قیمت ارزان. سادساً فرستادن فوری عدّهٔ کثیری از محصلّین یکجا (مثلاً دویست الی پانصد نفر) بممالک متمدّنه برای تحصیل علوم مختلفه که اگر اینکار صورت بگیرد مملکت یکمرتبه و بطور ناگهانی در ده سال حرکت عظیمی بسوی ترّقی میکند چنانکه ژاپن ابتدا از همین جا بلند شد و این لشکر بزرگ علم و معرفت و یا بعبارت صحیحتر هیئت صاحبمنصبان و سرداران نشر علم در شش هفت سال بر میگردند و مملکت را یکمرتبه