برگه:کاوه، دورهٔ جدید، سال دوّم، شمارهٔ ۴، ۴ خمسهٔ مسترقه ۱۲۹۰ یزدگردی، ۱ شعبان ۱۳۳۹ قمری، ۱۰ آوریل ۱۹۲۱ میلادی.pdf/۶

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
صفحهٔ ۴
شماره ۴
﴿ کاوه ﴾

اتلاف سعی و عمل اغلب اینکارها که سیاسیّون ما برای آنها زحمت کشیده و و میکشند با فایده و خوب و بنیّت خیر و شایان تحسین است لکن چون در راه مستقیم نجات نبوده و اصلاح اساسی نیست مملکت ایران را بمقصود نمیرساند و پایهٔ تمدن و ترقی ما را بالا نمیبرد. راه مستقیم نجات و اصلاح و تمدّن و ترقّی بلاشکّ فقط و فقط تعلیم عمومی است و آنچه سعی و کوشش و پشت کار وقوّت بدنی و دماغی در غیر این راه صرف میشود اتلاف و اسراف سرمایهٔ روحی و معنوی مملکت است و مثل کاسه آبی است که در کویر دور بریزند. چون برای آن کار عمده یعنی ترقّی و تمدّن مملکت و اصلاح دستگاه دولت اجزای کافی نداریم هر سعی وزحمت که فعلاً در آن راه مصروف میشود مثل آنست که یک نفر بنا و دو نفر فعله را مأمور ساختن یک دالان (تونل) راه آهن در جسم کوه البرز بکنید یا با یکنفر جوان ایرانی که تحصیل مالیه در پاریس کرده و دو نفر دیگر که در باکو و طربزون علم دفترداری یاد گرفته‌اند بخواهید در بروجرد یک بانک تأسیس کنید و یا زیر یک پاتیل خزانهٔ حمّام بزرگ که پنجاه خروار آب در آن هست نیم من زغال بسوزانید با آنکه آن آتش قطعاً گرما دارد و شاید حرارت آب را هم صد یک درجهٔ حرارت بالا ببرد ولی مقصود حاصل نمیشود و زغال تمام میشود. در این مورد باید آن سرمایهٔ مختصر که در دست است اتلاف نشود یعنی آن دستهٔ کوچک ترقّی‌طلبان بیدار بجای آنکه وقت و سعی و قدرت خود را در امورات جاریهٔ سیاست صرف کرده و خود براندن کارهای مملکت مشغول شوند در تزیید عده و افزودن بر شمارهٔ مثل خود بکوشند. بعضی نباتات و میوه‌ها هستند که وقتی میشود از آنها استفاده کرد و یا خورد که جوان و تازه‌اند و اگر رشد کرد و تخم آورد دیگر لطافت خود را از دست میدهد و نمیشود آنها را استعمال کرد یا مرغوب نیستند. فرض کنید در ولایتی که کاهو با یکی از سبزیهای خوردنی وجود ندارد و شما پنج مثقال تخم آن سبزی را از ولایت دیگر بدست آورده و آنرا کاشته‌اید و یک باغچهٔ کوچکی از آن سبز شـده حالا اگر از این سبزی در همان سال استفاده کنید و آنها را در تازگی چیده و صرف کنید چون هنوز تخم نداده دیگر برای سال آینده چیزی ندارید و شاید دست شما دوباره نرسد که باز از مملکت دیگر تخم وارد کنید ولی اگر سال اوّل از صرف آن سبزی بمصرف معمول آن صرف نظر کرده و بگذارید آن بتّه‌ها رشد کرده و تخم بدهند معلوم است که پس از تخم کردن و درشت شدن دیگر آنها را بمصرف خوراک نمیتوان رسانید که تلخ و زمخت شده‌اند ولی از آنطرف چندین برابر مقدار تخم بارساله تخم داده و سال دیگر میتوانید پنجاه برابر آن حاصل داشته باشید و اگر باز عاقاتر باشید باز یکسال دیگر همه را برای تخم کردن میگذارید و سال سوّم یک دشت وسیع بر از آن سبزی برای استعمال خواهید داشت. لکن اگر یک عدّه اشخاص عجول هان سال اول بی‌صبری کرده و بخواهند همان سال سفرهٔ خود را از آن سبزی خوشمزه زینت دهند نتیجه اش آن خواهد بود که اوّلا آن مقدار کم که محصول سال اوّل است بدردی کفایت نخواهد کرد و ثانیاً برای سالهای آینده دیگر چیزی از آن نخواهند داشت.

مَثل عدّهٔ کمی تربیت‌شدگان ایرانی که اولین حاصل خرمن معرفت آن ملک هستند مَثَل همین یک مشت تخم اولی است که اگر بقای نوع و ترقی و تزاید آنرا خواسته باشند باید همه یا قسمت بزرگ محصول اوّلی را صرف تولید مثل کنند و بعبارة أخری قوّت و همّت و پشت کار این جمع کوچک صرف نشر تعلیم و تربیت در مملکت بشود.

بدون تعلیم عمومی نه تنها پایهٔ تمدن ایران قرنها بهمین قرار در حال توقف خواهند ماند و ترقّی و تمدّن و اصلاح حقیقی غیر ممکن خواهد بود بلکه بتدریج مملکت رو بانحطاط خواهد رفت و امراض وبایی و مسری و تریاک و عرق و وبا و فقر و مذلّت ملّت را تمام و نابود خواهد کرد و عدّهٔ نفوس بطور فاحش نقصان خواهد پذیرفت و استقلال مملکت قطعاً از دست خواهد رفت و مردم مملکت از شدت ذلّت و زحمت باستیلای خارجه راضی و شکرگذار خواهند شد. بدون تعلیم عمومی هر اقدام بزرگ سیاسی بیحاصل یا کم‌فایده خواهد بود و تمام پیش‌آمدهای بد یا خوب و خدمتهای مهم یا خیانتهای بزرگ هیئت وزرای بسیار خوب با خیلی بد در روش تاریخ مملکت اثر بزرگی نخواهد داشت و حال آنرا اندکی بهتر یا کمی بدتر خواهد کرد مثل مبتلا بمرض سلّ مهلک که اگر چیز ترشی بخورد یکی دو سرفه بیشتر میکند و اگر یک گندم تریاک استعمال نماید یکی دو دقیقه بهتر میخوابد و در و اقع نه آن ویرا خطر بزرگی حادث میکند و نه این افاقهٔ کلی پدید آورد و عمده همان مرض اصلی است که تا علاج اساسی نشود بهمان حال خواهد ماند و روز بروز بدتر خواهد شد.

راه علاج چاره چیست؟ چاره اقبال و میل شدید عموم مردم و رغبت عامّه است بسوی تربیت و تعلیم عمومی و انتشار سواد و علم و التفات همه یعنی طبقهٔ عالیهٔ ملّت باین فقره که تعلیم عمومی اسّ اساس و اصل‌الأصول تمدّن و ترقّی و اصلاح و استقلال و عزّت و ثروت و قوّت است. این اقبال عمومی بچه نحو ممکن است پیدا شود؟ باینکه طبقهٔ بیدار مملکت و همهٔ آنها که بنیّت خالص خیر و صلاح و نجات ایران را میخواهند یکصدا و هم‌آواز این مطلب عمده را ترویج و برای انتشار آن عقیده وعظ کنند. باید همهٔ سیاسیون قسمت عمدهٔ قوای خود را در سعی در این راه صرف کنند و عامه را تشویق نمایند و مخصوصاً نه تنها بگفتن بلکه بعمل سرمشق مردم بشوند و کارکنان در این مقصود مهمّ را تشویق و احترام کنند تا رفته رفته بقوّت تکرار و دعوت دائمی مردم باین امر خیر رغبت عامّه بسوی آن معطوف شود و هر کسی بقدر قوّه در آن راه کار کند و فقط آنوقت است که تاجر ثلث متروکات خود را برای مدارس وصیّت میکنند، بقّال خمس مال خود را بمدرسه سادات میدهد، برزگر زکات غله خود را صرف تربیت و مدرسه گذاشتن اولاد فقرا مینماید، حاجی پسر خود را در سفر همراه برمیدارد و خود بمکّه رفته و فرزندش را برای تحصیل باروپا میفرستد و ثواب هر دو را معتقد میشود، وقف‌کننده املاکی برای مدارس دختران وقف میکند و اگر از خورده شدن مال وقف (چنانکه رسم است ) بترسد تولیت آنرا بمدیران مدرسهٔ آمریکائی میدهد، مجالس قمار شبها تبدیل بمجالس محاضرات و خطابهای علمی میشود و آنوقت است که تعلیم عمومی رایج میشود و در مملکت ایران سیصد هزار شاگرد در