برگه:علویه‌خانم و ولنگاری.pdf/۷۱

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

۷۴
ولنگاری

  افلاک و عناصر و نبات و حیوان، عکسی ز وجود روشن کامل ماست!  

«اما شماها همهٔ هوش و حواستان توی لنگ و پاچهٔ همدیگر است اینطور پیش برود نه تنها آبروی چندین کرور سالهٔ من جلو سایر جک و جانورها میریزد و دندانهایم را می‌شمرند، بلکه ممکن است خنجری از پشت بما بزنند و نژاد برگزیدهٔ ما غزل خداحافظی را بخواند و این پیش‌آمد فاجعهٔ جبران‌ناپذیری برای زمین و آسمان و عرش و فرش خواهد بود. اینست که امروز خوب چشم و گوشتان را باز کنید. من تصمیم گرفته‌ام صفحات تاریخ را که وجود ندارد عوض بکنم و شما باید افتخار بکنید که در چنین روز تاریخی بفرمایشات من گوش میدهید. امروز من عزمم را جزم کرده‌ام که ولو به نابود کردن شما منجر بشود، از عدل و داد و آزادی و تمدن خودمان سایر نقاط زمین را برخوردار بکنم. گرچه از من چنین خواهشی را نکرده‌اند، ولی وظیفهٔ اخلاقی و اجتماعی منست که به عنف و پس‌گردنی تمدن خودمان را بر آنها حقنه بکنم و برتری عقل و علم خودمان را بسایر آفریدگان ثابت بنمایم تا جلو ما لنگ بیندازند، هرچند هنوز گالیله و نیوتن و کپرنیک و فلاماریون بدنیا نیامده‌اند که عقیدهٔ خودشان را راجع به مدور یا مسطح بودن زمین ابراز بکنند، اما من با ذوق سلیم و رأی مستقیم خودم یک بوئی به کرویت زمین برده‌ام.

«زیرا هیچ تعجبی ندارد که عقل و هوش ما بر آیندگان بچرید و احتمال قوی میرود که آنها احمق‌تر و خوشباورتر